خوش به سعادتت امام محل

خوش به سعادتت امام محل

منتشر شده مورخ: ۱۳۹۲/۰۱/۱۵ شاعر:

آخرین عکس حجت الاسلام غفوری (روحانی سمت راست) که در آخرین جمعه سال ۹۱ هنگام دعای ندبه در مسجد ولیعصر (عج) گرفته شده است .

بنابرنظر مرحوم غفوری هر سال آخرین جمعه سال دعای ندبه به میزبانی ایشان در مسجد ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف برگزار می شد . ایشان در روز جمعه 8فروردین۹۲ پس از بازگشت از کوه (طبق روال همیشه جمعه هایش که بعداز نماز صبح به اتفاق نمازگزاران می رفت) بدون کمترین سابقه بیماری و پزشکی ، احساس ناراحتی کرده و پس از مراجعه به درمانگاه و گرفتن دارو در کمتر از یکساعت جان به جان آفرین تسلیم می نمایند. روحش شاد

حجت الاسلام غفوری چرا
بال گشودی تو به دیگر سرا
از این جهان چه ناگهان بریدی
چه زود در نزد حق آرمیدی
مسجدیان مات از این رفتنت
پرزدن و به دوست پیوستنت
خوش به سعادتت امام محل
که فاطمیه برسیدت اجل
عنایتی شد که برفتی تو زود
به سفره ی بانوی بازو کبود؟
اهل محل غمزده در عزایت
ناله کنان اشک فشان برایت
ای که به حالات خوش و معنوی
بهر ملاقات خدا می روی
سلام ما را برسان به زهرا
شفاعت آل نبی گوارا

اکبر شیرازی – ۱۴ فروردین ۱۳۹۲

——————–

حاج آقا غفوری امام جماعت محترم و مرحوم مسجد ولی عصر (عج) فردی بی ریا و مردمی و بی ادعا بود که دلسوزانه از هیچ کوششی در جهت اعتلای کلمه ی حق فروگذار نمی کرد . این مرد بزرگ در هنگامی که پدر اینجانب از دنیا رفته بود درست در ایام تعطیلات نوروز که مراسمی برایش می خواستیم بگیریم و به هر کسی برای سخنرانی مراسم مراجعه کردیم یا مسافرت بود یا میهمان داشت و یا درگیر ایام عید بود ، بدون کوچکترین درنگی پذیرفت و از ایام عید و استراحت خود زد و بدون چشمداشتی فقط برای خدا در مراسم سخنرانی کرد و اتفاقا سخنرانی ایشان مورد استقبال مدعوین قرار گرفت . این شعر را بنا بر احساس دین که به ایشان داشتم گفته و برای دعوت این هفته دعای ندبه ارسال نمودم . روحش شاد و جایگاهش در بارگاه الهی رفیع باد .

مهربان ترین بابا

به مناسبت شش فروردین چهارمین سالروز عروج ملکوتی پدر مهربان و نازنینم

حاج محمد اسماعیل شیرازی

روحش شاد و یاد و خاطرش همیشه زنده

—————————————————-

روز شش فروردین ، سایه از سر ما رفت

مهربان ترین بابا ، ناگه از بر ما رفت

دیدار خدایش رفت ، در گردش نوروزی

حیرت زده شد فامیل ، خیر البشر ما رفت

ما منتظرش بودیم ، تا نور دهد بر ما

تاریک شد و تیره  ، نور بصر ما رفت

آنکس که به ما دائم ، درس مهربانی داد

یکباره چه شد او را ، یار و یاور ما رفت

هرگز نرود یادش ، از لوح دل و جان ها

گرچه جسمش از پیشِ ، چشمان تر ما رفت

از طلعت زیبایش ، جسم و جان ما  زنده

خالی شده پشت ما ، زیرا پدر ما رفت

لبخند ملیح او ، غم از دل ما می بُرد

تا خنده یِ حق را دید ، آن بال و پر ما رفت

بر یاریِ محرومان ، او پیشقدم می شد

ای وای خدای من ، امدادگر ما رفت

هرجا خبری خوش بود ، از جانب بابا بود

هم دلخوشیِ ما هم ، آن خوش خبر ما رفت

هر جمع میان خود ، فرد برتری دارد

از میان جمع ما ، مرد برتر ما رفت  

این باغ گل زیبا ، پاک از علف هرزه

ای نسترن و نرگس ، نیلوفر ما رفت

تا بود به این دنیا ، غمخوار ضعیفان بود

آن پشت و پناه و آن ، یار و یاور ما رفت

چون ماهیِ در دریا ، غافل ز پدر بودیم

قدر او ندانستیم ، تا از نظر ما رفت

الطاف خداوندی ، جاری ز وجود او

این عنایت ویژه از برابر مارفت

آرامشِ او آرام ، طوفان بلا می کرد

طوفان بلا ماند و ،  نوح دگرِ ما رفت

یارب بده آرامِش ، بر روح بلند او

آن زاهد شبها و ، مرغ سحر ما رفت

اکبر شیرازی – ۵ فروردین ۱۳۹۲

همدل و همراه من (تقدیم به همسر فداکارم)

همدل و همراه من (تقدیم به همسر فداکارم)

سروده شده مورخ: ۱۶/بهمن/۱۳۹۱            شاعر: اکبر شیرازی

همدل و همراه من در سختی و درماندگی

شد برایم همدمی در منتهای سادگی

کم توقع ، بی ریا و پاکدامن هست او

می دهد بردیگران اودرس از افتادگی

می کشد بر دوش خود سنگینیِ هرکار را

چیست این ایثار جز یک چشمه از دلدادگی

تکیه بر پای توانای خودش همواره کرد

داد بر فرزندهایم درسی از آزادگی

همچو زینب در زمان جنگ با من بود او

درنبرد از یُمنِ او من غرق در آمادگی

از خدا خواهم که پاداشی نکو بر او دهد

در تمام عمر باشد ایمن از واماندگی

 

برای مطالعه ی ۲۹ نظر ارائه شده اینجا کلیک کنید

ادامه نوشته

این دوست من بود به دنیا

سلام

ای دوست من سلام ای نصر الله

با معرفتی همیشه ، ماشا الله

سی سال از آن زمان گذشته

یک عمر ، به باد رفته اینجا، والله

------------ -

تو رفتی و بال و پر گشودی

دل را ز غبار غم زدودی

من در پس روزگار ماندم

آن کس که برنده شد تو بودی

--------- -

در سال هزار و سیصد و شصت

گشتی ز شراب عشق سرمست

تا آمدم و به خود بجنبم

رخت از دل من یاد تو بربست

-------------- -

سی سال از آن زمان گذشته

زنگار به قلبمان نشسته

ای کاش دوباره باز می گشت

آن دوره ی پر شور و خجسته

----------- -

روزی که تو قصد جبهه کردی

گفتی که تو عازم نبردی

عکسی ز خودت گرفته بودی

جدی و پر از نشانِ مردی

-------------- =

شهید نصرالله پازوکی

بنگر تو به عکس خویش اکنون

عکسی که مرا نموده مجنون

گفتم که به یادگاری اش ده

قبل از سفرت به آتش و خون

--------------=

این عکس برای من عزیز است

زیرا که چنین خاطره خیز است

گفتم که تبرکش کن ای دوست

ناجیِّ من این به رستخیز است

--------------=

گفتم که منور است رویت

من مست شدم ز عطر و بویت

اینبار اگر به جبهه رفتی

یک باره رسی به آرزویت

----------------- =

خدیدی و یک جمله نوشتی

گفتی به من عازم بهشتی

این عکس به یادگار نزدت

شاید که رهاندت ز زشتی

=======-

گفتم به توچون شهید گردی

از عشق و جنون و پایمردی

گویم به همه که ایهاالناس

دارم به دلم غصه و دردی

------------=

این دوست من بود به دنیا

پرواز کنان رفته از اینجا

از جام میِ الست نوشید

مهمان شده در عالم بالا

========-

ما غرق تعلقات هستیم

بار سفر خویش نبستیم

دست از سرما ، عروس دنیا

بردار که ما باده پرستیم

======-

ای دوست که بی  حاشیه رفتی

با نقشه ای  از آتیه رفتی

در حاشیه ها ردیف مائیم

خوش باش که بی قافیه رفتی

---------- -

اکنون تو بیا مرا بیاد آر

اینگونه مرا به خویش مگذار

آلوده  شدم به دار دنیا

گویا که خود آویخته ام دار

-------------=

گه گاه بیا و دستمان گیر

وا بسته شدیم و پایمان گیر

سرگشته شدیم و مات و حیران

در بین زمین و آسمان گیر

--------------------=

انگیزه ی ما ز زنده بودن

زنگار از این خانه زدودن

یا رفتن از این جهان فانی

یا خاطره را پاک نمودن

=========-

قربانت

اکبر

داستان غزلسرا و سیمین ساق

داستان غزلسرا و سیمین ساق

آذر ۹م، ۱۳۹۱ (7 ساعت پیش) | شاعر: اکبر شیرازی
با سلام خدمت تمامی دوستان و شاعران عزیز در سیمین ساق که از جان دوست تر دارمشان ، از آنجا که صحبتهای پراکنده ای در خصوص بعضی مسائل شده بود تصمیم گرفتم کل جریان را بصورت داستانی به شعر برایتان توضیح دهم . از اطاله کلام خودداری می کنم و بقیه صحبتها را به شعر می گویم. از اینکه شعر طولانی است عذر خواهی می کنم ولی به نظرم خالی از لطف نباشد و بخاطر جذابیت یا کنجکاوی تا انتها همراهیش کنید :

سال ۹۰ گذشته و بهار نو آمده بود

کسی به سایتهای من تصادفی سر زده بود

شعر مرا خوانده و یک نظر درآن نوشته بود

مرا به یک محفل شعر ، دعوتم نموده بود

——— -

از سر کنجکاوی و ، کسب خبر هم شده بود

سری زدم به سایتشان چه خوب و صاف و ساده بود

که بازدید پس بدم چرا که از یک طرفم

دعوت او برای من سفارشی رسیده بود

———— -

عضو شدم به باغ گل ، نسترن و اقاقیا

محفل شعر و دوستی ، نه جمع زشت اَشقیا

پیام داده شد به من از سر صدق و باصفا

خوش آمدی اکبر آقا به جمع سیمین ساقیا

———— -

جزء به جزء اگر بگم قصه دراز می شود

سفره ی پر راز دلم ز غصه باز می شود

فقط کمی بگویم و جمع کنم قصیده را

مفید و مختصر شود که چاره ساز می شود

————- -

شعر و غزل سرودم و حرف هم از غزل زدم

تلخی روزگار شد ، دست چو بر عسل زدم (شد به معنی رفت)

شاد و “ملول گشتمی از نفس فرشتگان”

محبت وعشق و صفا طبق طبق بغل زدم

—————- -

اسم ز کس نمی برم چونکه عزیزند همه

از حسد و کبر و تملق بگریزند همه

دوستشان بدارم و امیدوارم که زدل

غبارِ بی توجهی دور بریزند همه

————— -

پس از گذشتِ مدتی برای اشعار خودم

شاهد یک محبتی ز سوی یک یار شدم

ضمن جوابهای خود به جمع خویش خواندمش

صاحب یک همدل و انگیزه به یکبار شدم

————- -

شکوفه کرد طبع من گل چو بیامد به چمن

بداهه های ما دو تا شد برکات انجمن

شعر و مناظرات ما شور پراکند و صفا

به جمع دوستان همه داخل و خارج از وطن

—————– -

بنا به علتی مهم به احترام دوستان

شروع کردم به هَرَس به باغ شعر بوستان

یک سرو سامان بدهم به شعرهای دفترم

جدا کنم زرد و سیاه ، ازین سفید پوستان

————- -

میان کار ظاهراً مدیر سایت خسته شد

روح لطیف و شاعرم به ناگهان شکسته شد

به قول استاد بزرگ سوء تفاهم شده بود

ولی به استناد آن دسترسیم بسته شد

————– -

دفتر شعر من کنون خراب و ناقص شده بود

میان جمع شاعران عجیب و شاخص شده بود

کسی توجهی نکرد به حرف صادقانه ام

دلم تو گویی که دگر ز غصه خالص شده بود

==========-

ز رهبران سایت ، من ، سائلِ تصمیم شدم

ولی به دست دوستان یکسره تحریم شدم

به رغم قول و حرفها زنگ دگر نزد کسی

حذف زدفتر شدم و پاک ز تقویم شدم

=============-

به اعتبار حرفشان به دوستان زنگ زدم

منتظر خبر شدم به آرزو چنگ زدم

به اشتیاق دیدن هم نفسانم شدم و

در دل خود چه سازها خوب و خوش آهنگ زدم

———————-

در شب شعر اصفهان راه مرا نداده اند

به جمع بلبلان مرا به اصفهان نخوانده اند

دوست ز جان دارمشان اگرچه لایق نَبُدَم

سلام من به دلبران بگو بگو رسانده اند؟

——————=

شرم ز روی ماهتان حرف زیاد می زنم

دم ز رفاقت بزنم حرف زِ یاد می زنم

کم نشود ارادتم به تک تک هم نفسان

ببین بیان عشق را چگونه داد می زنم

=========-

در این فضای سایبری حرف ز فرهنگ زدن

به روی زشت جهل ها پنجه زدن چنگ زدن

با مدد شعر و ادب رواج شعر و شاعری

بسی بود قشنگ تر که دشمنان سنگ زدن

—————–=

همین نگاه شد که ما بانیِ این کار شدیم

فکر تولد غزلسرا دات آی آر شدیم

تا که کنیم خدمتی به ساحت شعر و ادب

بدون چشم داشتی ، وارد بازار شدیم

این شعر در تاریخ پنجشنبه, آذر ۹م، ۱۳۹۱ (7 ساعت پیش) ساعت ۸:۳۴ قبل از ظهر (7 ساعت پیش) در دسته ترکیب بند، رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
 
ادامه نوشته

خدا نزدیکتر هست

امید و آرزو

بنده ی پر درد منم مونس و همدرد تويي

آتش قلب زخمی ام آنکه کند سرد تویی

زار ، منم ، خسته ، منم ، با دل بشکسته منم

آنکه اميد و آرزو ، هدیه به من کرد تويي

 

بزرگی و لطافت

اکبر شیرازی

بزرگی و لطافت

مهر ۲۷م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

گفتا به من بزرگی ، چون می رسد بزرگی ، نازک شود دل ما

ای دوستان جانی حقا که راست می گفت استاد قابل ما

با کمترین بهانه دل می شود شکسته از دست دوست خسته

ای کاش درک میکرد روح لطیف ما را فرد مقابل ما

این شعر در تاریخ پنجشنبه, مهر ۲۷م، ۱۳۹۱ ساعت ۵:۵۶ قبل از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

بهترین شعر

اکبر شیرازی

بهترین شعر

مهر ۱۱م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی
بهترین شعر
امام على سلام الله علیه :
خَیرُ الشِّعرِ ما کانَ مَثَلاً؛
بهترین شعر، آن است که مَثَل شود
شرح نهج‏ البلاغه، ابن ابى ‏الحدید: ج ۲۰ ، ص ۳۳۶

با یاد و اجازه ی حضرت سعدی علیه الرحمه

————————

با مدعی اش گوی که کاوش ننماید

برکام از آن حوریه دلخوش ننماید

بایاد رخ یار شود خاطرمان شاد

ای سیر تو را نان جوین خوش ننماید

** ***** **

این خانه به یاد تو چنان باغ بهشت است

ازعشق تو هر ذره چنین پاک سرشت است

هرگز تو به زیبائیه خود شک نکن ای دوست

معشوق من است آنکه به نزدیک تو زشت است

البته شعر من ربطی به حدیث امام علی علیه السلام نداشت ولی چون در این سایت برای مطالب مشابه محلی وجود ندارد ابتدای شعرم آوردم که فضای اضافی نگیرد و پیامش را برساند . هرچند که شعر سعدی علیه الرحمه که بنده به آن استناد کرده ام به نظر بنده این ویژگی را دارد.

این شعر در تاریخ سه شنبه, مهر ۱۱م، ۱۳۹۱ ساعت ۵:۳۸ بعد از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
 
ادامه نوشته

خاطرات

اکبر شیرازی

خاطرات

مهر ۹م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

خاطراتی خوب و یکدست همه سرتاسر

دوستانی همگی خوب یک از یک بهتر

هرکجا بزم صفا بود تورا یادم بود،

هر کجا مهر و وفا هست مرا یادآور….

این شعر در تاریخ یکشنبه, مهر ۹م، ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۵۴ بعد از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

رفیق شفیق (تقدیم به آقای اکبر شیرازی)

رضا کریمی

رفیق شفیق (تقدیم به آقای اکبر شیرازی)

مهر ۹م، ۱۳۹۱ | شاعر: دوست عزیزم آقای حمید رضا کریمی یزدی

صدیق من که مهر تو کند رَها رفیق من

 ز غم و پیش نور تو شوم سُها، شفیق من

شفیق و بی ریای من، چو شکّر است شعر تو

ز شرم لطف تو رضا شود کَها، صدیق من

۹/مهر/۱۳۹۱ / ۱۳ ذی القعده ۱۴۳۳

رضا

کَها = خجل و شرمنده

این شعر در تاریخ یکشنبه, مهر ۹م، ۱۳۹۱ ساعت ۶:۰۲ بعد از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

به سبک رضا برای رضا

اکبر شیرازی

به سبک رضا برای رضا

مهر ۹م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

با سلام از آنجا که در نظرات نمیشد برجسته و رنگی کرد پاسخی که برای شعر آقای حمیدرضا کریمی یزدی نوشتم را اینجا می آورم

————————–

رها زغم کند مرا شعر قشنگت ای رضا

رضا بُوَد پناه تو دوست خوش لحجه ی ما

ما ز طنین شعر تو والهء گنبد طلا

طلاست جمله جمله ات ای که ز کینه ای رها

این شعر در تاریخ یکشنبه, مهر ۹م، ۱۳۹۱ ساعت ۴:۰۴ بعد از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

دزد ناشی و کاهدان

اکبر شیرازی

دزد ناشی و کاهدان

مهر ۵م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

کاهدان باز است و من خوابیده ام،

هان دزدِ ناشی!

هرچه می خواهی ببر ،

حالِ نگهبانی ندارم…

——————–

کاهدان باز است و من خوابیده ام،

خوابهای خوب و شیرین دیده ام

من ز حال و روز خود هر روز وشب

پیش کاه و کاهدان نالیده ام!

نیست حالی تا نگهبانی دهم

من به دور خویشتن تابیده ام

دزدِ ناشی! خوش زدی در کاهدان

من به اقبال بدت خندیده ام

هرچه می خواهی ببر ای بدگهر

نسخه ات را من کنون پیچیده ام

این شعر در تاریخ چهارشنبه, مهر ۵م، ۱۳۹۱ ساعت ۱:۵۳ بعد از ظهر در دسته غزل ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

باز هم غزل

اکبر شیرازی

باز هم غزل

Qazal1 l باز هم غزل

مهر ۵م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

با سلام

برای غزل که وقتی می بینمش درد و غم فراموشم میشه

لطفا ایرادات و پیشنهادات زیباتون رو بفرمائید تا اصلاحش کنم

=====================

دوش دیدم که ملائک دراین خانه زدند

رنگی از کاخ به این خانه ی ویرانه زدند

چونکه در را بگشودم ملکی ظاهر شد

خانه از درد و غم و رنج و بلا طاهر شد

تا من آغوش به رویش بگشودم آن دم

آمد آن شاه، غزل ، روح مجدد دادم

شود هر روز غزل شیرین تر از دیروز

همچو طوطی بشود خوش سخن و دست آموز

سرِ ما گرم به شیرین سخنی ها گردد

غافل از خویشتن و ما و منی ها گردد

بکند مست مرا دخترکِ همچو عسل

غافل از طی شدن عمر شوم پیش غزل

ای خدا شکر تو را جسم مرا جان دادی

یک پری روی به من شادوغزل خوان دادی

تو خودت حفظ نما این که سپردی به منش

از همه درد و بلا ، چشم حسود چمنش

ادامه دارد …..

این شعر در تاریخ چهارشنبه, مهر ۵م، ۱۳۹۱ ساعت ۵:۲۱ قبل از ظهر در دسته مثنوی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.

ادامه نوشته

تحریم سراسری گوگل و یوتیوپ

بدنبال اعلام مدير گوگل، مبني برعدم توقف پخش فيلم توهين آميزبه پيامبر(صل الله علیه و آله و سلم)، اقشار مختلف مسلمانان براي نشان دادن اعتراض خود ، استفاده از جستجوگر گوگل وسایت یوتیوپ را در تمامی کشورهای اسلامی ، بمدت حداقل دو روز (٣و۴ مهر) تحريم كرده اند- طبق پيش بيني ، انتظار مي رود خسارتی که از این کار به شركت گوگل وارد خواهد شد به ٢١٠ ميليون دلاربرسد-
لطفا پخش كنيد تا حركت درخورتوجهی در دفاع از پيامبر عزيزمان كرده باشيم.

رفت و برگشت

اکبر شیرازی

رفت و برگشت

شهریور ۲۶م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

رفت از بر من یارم ، دوریش گران آمد

برگشت پس از چندی ، اما نگران آمد

این رفتن و برگشتن ، آتش بزند بر من

باز این نَفَسِ خسته ، از دوست به جان آمد

۰

این شعر در تاریخ یکشنبه, شهریور ۲۶م، ۱۳۹۱ ساعت ۳:۳۰ بعد از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.

 

ادامه نوشته

عمر من

اکبر شیرازی

عمر من

شهریور ۲۳م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی
سلام خدمت دوستان عزیز
مدتیه این شعر منو مشغول کرده ولی آخرش نتونسم اونی که میخواستم در بیارمش اگر چه با اضافه شدن دوستان دیگر ، جمع شاعران زیبا سرا زیاد شده و من جسارت میکنم شعرم را در بین این اشعار زیبا قرار میدم ولی تصمیم گرفتم به همین صورتی که در آمده بنویسم اینجا شاید اساتید گرامی و دوستان جدید و صاحب نظر کمک کنند اصلاحش کنم پیشاپیش از تحملتان تشکر میکنم

===============

دل درون سینه ی من اینچنین روئین تن است

در میان نوجوانان چون گلی در گلشن است

روح من باشد جوان و دل جوانست و لطیف

گرهنوزم هست شادی از کرامات زن است

(پاچه خواری!!)

جسم رنجور و تنی بیمار و نفسی تندخو

((اصلاح با نظر استاد حاکی: جسم رنجورو تنی بیمارو خلقی تند خو))

آیتی از پیری و از مصرف پیراهن! است

شکر ایزد کو به ما الطاف خود کامل نمود

شهد شیرین غزل همواره در جان و تن است

گشتم از جورتو خسته چرخ گردون صبر کن

این که با سرعت به پایان می بری عمر من است

این شعر در تاریخ پنجشنبه, شهریور ۲۳م، ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۲۱ بعد از ظهر در دسته غزل ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

گشت ارشاد!

اکبر شیرازی

گشت ارشاد!

شهریور ۱۳م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

به یاد دوستی که از پیش ما رفته

——————————–

همینجوری دلم یاد تو کرده

خودش را همچو فرهاد تو کرده

ز گردن طوق ذلت باز کرده

خودش را چونکه آزاد تو کرده

نصیحتهاش در تو کارگر نیست

خودش را گشت ارشاد تو کرده

خراب آباد دل بین با صفا شد

که این مخروبه آباد تو کرده

دلم تنگ و کمی هم تیره خاطر

ولی دل ، خویش دلشاد تو کرده

۰

این شعر در تاریخ دوشنبه, شهریور ۱۳م، ۱۳۹۱ ساعت ۸:۲۸ بعد از ظهر در دسته غزل ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

برگرد

برگرد

شهریور ۱۱م، ۱۳۹۱ (1 ساعت پیش) | شاعر: اکبر شیرازی

رفتی ودل مرابه یغما بردی

ناخواسته خاطر مرا آزردی

بیچاره دلم امید وصلت بودش

این غنچه ی نو شکفته را پژمردی

بیمارِ که بودی ای دل افسرده

بهبود نیافتی و این سان مردی

عیسی نفس من ای طبیبم برگرد

تا روح بگیرد این که یادش بردی

به عشق تو

به عشق تو

شهریور ۱۰م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

تند شدست خلق من خسته شدم ز دست خود

چگونه من رها شوم ز نفس بت پرست خود

ماه صیام آمد و شدنشد زکار من گره

حاصل یک ماه چه شد ؟پذیرش شکست خود

اسیر دست هوسم به جان رسیده نفسم

به دام کش مرا تو با چشم خمار و مست خود

توبه ی خود می شکنم بیا ، دمی کنار من

بگیر دستان مرا نگار من به دست خود

بیا که بیگانه شوم از دوجهان به عشق تو

مرا تو سیراب کن از جام می الست خود

این شعر در تاریخ جمعه, شهریور ۱۰م، ۱۳۹۱ ساعت ۶:۲۸ قبل از ظهر در دسته غزل ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.

ادامه نوشته

آشفتگی

آشفتگی

شهریور ۹م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

گاه من درفکرخود آسیمه سر گم می شوم

همچو یک سوزن به یک سیلوی گندم میشوم

گاه از فکر و خیال و استرس آشفته ام

همچو امواج خروشان در تلاطم میشوم

گاه از فکر کسان خوابم نمی آید به سر

گاهِ دیگر بی خیال کل مردم می شوم

یا رب این آشفته بازاری من معلول چیست؟

کین چنین در آتش فکرم چو هیزم می شوم

نیک میدانم علاج درد من در دست توست

آب در کوزه است و مشغول تیمم می شوم

این شعر در تاریخ پنجشنبه, شهریور ۹م، ۱۳۹۱ ساعت ۳:۴۹ بعد از ظهر در دسته غزل ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

تا هست چنین باشد

در پاسخ به شعر “زهر، است به کام ما” (استاد نکویی)

شهریور ۳م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

لینک شعر “زهر، است به کام ما” (استاد نکویی)

زین وضع مشو خسته اینجای زمین باشد

در عالم بالاتر اوضاع بهین باشد

قانون جهانست این ای دوست مشو غمگین

تابوده چنین بوده تا هست چنین باشد

فیض الله نیکو را بنگر تو در این دنیا

حالش چه نکو باشد با عشق قرین باشد

هرکس به تو دارد رو اوضاع خوشی دارد

تو مونسش هستیُّ و با توهم نشین باشد

این شعر در تاریخ جمعه, شهریور ۳م، ۱۳۹۱ ساعت ۵:۰۶ بعد از ظهر در دسته غزل ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.

۸ دیدگاه برای “در پاسخ به شعر “زهر، است به کام ما” (استاد نکویی)”

  1. آیسان می‌گه:

    درود و صد درود جناب شیرازی.بسیار زیبا سروده اید برقرار باشید

  2.  اکبر شیرازی پاسخ در تاريخ شهریور ۸م, ۱۳۹۱ (3 days ago) ۱۲:۵۳ بعد از ظهر:

    سلام بر آیسان عزیز
    متشکرم از لطف شما

  3. فرزانه دانش می‌گه:

    سلام جناب شیرازی
    بیت دوم بسیار زیباست

  4. اکبر شیرازی پاسخ در تاريخ شهریور ۸م, ۱۳۹۱ (3 days ago) ۱۲:۵۴ بعد از ظهر:

    سلام بر شما فرزانه خانم
    ممنون از محبت و لطف شما
    برقرار باشید

  5. عیار عیار می‌گه:

    جناب شیرازی عزیز و مهربون
    با شعرهای زیباتون این چند وقت که نبودید رو جبران کردید
    سالم باشید
    یاعلی

  6. اکبر شیرازی پاسخ در تاريخ شهریور ۸م, ۱۳۹۱ (3 days ago) ۱۲:۵۵ بعد از ظهر:

    عیار جان سلام
    ممنون از محبتت
    شما همیشه لطف داری
    سلامت و شاد باشی

  7. رضا کریمی رضا کریمی می‌گه:

    سلام و درود بر شما؛
    بسیار زیبا بود.

  8. اکبر شیرازی پاسخ در تاريخ شهریور ۸م, ۱۳۹۱ (3 days ago) ۱۲:۵۶ بعد از ظهر:

    آقا رضا سلام
    ممنون از عنایت شما
    سلامت باشید

ادامه نوشته

طلا

طلا

شهریور ۳م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

Tala طلا

طلا به پیش گیسوان ندارد ارزشی دگر

چشم قشنگ آهوان ندارد ارزشی دگر

بیا که تا هست شوم ز چشم مستت ای غزل

بدون تو جان و جهان ندارد ارزشی دگر

این شعر در تاریخ جمعه, شهریور ۳م، ۱۳۹۱ ساعت ۱:۲۸ بعد از ظهر در دسته غزل ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید. 
ادامه نوشته

پزشک اختصاصی

پزشک اختصاصی

شهریور ۲م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

سلام به همه دوستان

با عرض معذرت مدتیه سرم خیلی شلوغه نمیرسم زیاد سر بزنم

این رباعی رو نوشتم که اعلام حضور کنم سر فرصت میام خدمت میرسم :

**********************

ناز کنی عشوه کنی رونق بازار شوی

جلوه دهی بر چمن و گل به چمنزار شوی

ای غزل ای قرص قمر خنده بزن عزیز من

پزشک اختصاصیه این دل بیمار شوی

این شعر در تاریخ پنجشنبه, شهریور ۲م، ۱۳۹۱ ساعت ۷:۱۳ بعد از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

بر دوستان موشک زدی

اکبر شیرازی

بر دوستان موشک زدی

مرداد ۱۸م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

چند روز پیش یکی از همکاران ما در کارگاه ، پس از مدتی زمزمه ، یک نامه از اتوماسیون پوپک به همه زد و خداحافظی کرد بنده این شعر را در جواب ایشان نوشتم :

***********************

آمدی امید آمد کارگاه

ناامیدی رفت از این بارگاه

شاد کردی روح همکاران خود

با محبت های بی پایان خود

نقشه های بکر و خوبی داشتی

بارها از دوش ما برداشتی

بی محابا حرف حق را می زدی

تکیه می کردی به لطف ایزدی

گوئیا از ما دلت رنجیده شد

این بساط بی ریا برچیده شد

شد تلاش دوستانت بی اثر

عزم خود را جزم کردی بی خبر

ناگهان پیغام در پوپک زدی

بی وفا ، بر دوستان موشک زدی

خط اول را رها کردی چرا

خدشه ای وارد به ما کردی چرا

جای تو درقلب همکاران تو

جمله همکاران هواداران تو

فکر تو آسایش ما بود و بس

درسرت آرامش ما بود و بس

فکر تو باز و بلند و تازه بود

طرح هایت بکر و پر آوازه بود

بگذریم و حرفها کمتر زنیم

حرفهای کاری و بهتر زنیم

رفتی و دست خدا همراه تو

چشم ما و دوستان در راه تو

از خدا خواهم که در شبهای قدر

سربلندت سازد و پر ارج و قدر

ویرایش شعر

این شعر در تاریخ چهارشنبه, مرداد ۱۸م، ۱۳۹۱ ساعت ۳:۵۹ بعد از ظهر در دسته مثنوی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
گذشته است»
«کشتی عمر


 

ادامه نوشته

می گذرد ماه خدا

اکبر شیرازی

می گذرد ماه خدا

مرداد ۱۴م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

توشه ای بر نداشتم

می گذرد ماه خدا

صاحبِ خانه ی کرم

لطف نما به این گدا

گرم به کار خود شدم

ماه گذشتِ تو گذشت

دست من و عطای تو

ای که شوم تو را فدا

ناله زنم ز دست خود

زنفس بت پرست خود

بانگ برآورم خدا

می شنوی مرا صدا؟

بده تو یاریم که من

درک شب قدر کنم

لایق بخششت شوم

مرا زغم نما جدا

این شعر در تاریخ شنبه, مرداد ۱۴م، ۱۳۹۱ ساعت ۶:۳۳ بعد از ظهر در دسته غزل ارسال شده است.
 شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

استاد ادب

اکبر شیرازی

استاد ادب

مرداد ۱۱م، ۱۳۹۱ (2 دقیقه پیش) | شاعر: اکبر شیرازی

تقدیم به استاد حاکی عزیز به امید اینکه نبینیم غم داشته باشد و دم از ناراحتی و بی وفایی بزند

=======================================

چندی است استاد ادب گویا دلش آزره است

آزردگی و غربتش آرامش از ما برده است

گویا نمی داند چسان در قلب ما جا دارد او

دلهای ما بی خنده اش غم دارد و پژمرده است

ای دور ازما و نهان در قلب ما چون جان ما

هشدار این آزردگی دلهای ما بفشرده است

خوش باش و خوش زی شادمان لبخند زن چون کودکان

ورنه قلوب دوستان ناراحت و افسرده است

یارب مرادم خاکی و نام قشنگش حاکی و

از جور غمها شاکی و رو سوی تو آورده است

اورا بده آرامشش در زندگی آسایشش

از آنچه باشد لایقش او خاک تخته خورده است

ادامه نوشته

پر پرواز

پر پرواز

مرداد ۱۰م، ۱۳۹۱ (1 ساعت پیش) | شاعر:

من به فدای و آن نامه ی عاشقانه ات

بلورهای دیده و تو و ترانه ات

دور ز من هستی و من پنجره را می نگرم

یاد تو در فکر من و خوشی ام فسانه ات

تونیستی کنار من ولی بدان دلبرکم

دلم اسیر تو و آن پیچ و خم یگانه ات

زلف خمت پیچک من ابروی تو کمان من

بلبل خوش عذار من کم بنما بهانه ات

هلال ابروی خمت پیچک زلفِ شکنت

نیزه ی مژگان کژت دلم شده نشانه ات

تو قصه ای عزیز من قصه مگو برای من

ببین دلم پیش تو و قلب من است خانه ات

تو پر پرواز منی الهه ی ناز منی

یار سرافراز منی سر بنهم به شانه ات

ای که شدی پناه من خدای یار تو

همیشه شاهین ظفر مقیم روی شانه ات

این شعر در پاسخ به شعر ی که در ادامه مطلب آمده گفته شد برای دیدن این شعر کلیک کنید

ادامه نوشته

دلبر و دل آور

اکبر شیرازی

گفتگوی دلبر و دل آور

مرداد ۶م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

گفتگوی خیالی میان دلبر و دل آور:

شروع گفتگو:

دل آور: نازنین هیچ مگو، نازنین هیج مپرس

چه نیازی است به باران کلام

من اگرمیخواهم که دلم برسربالین دلت بنشیند

چه نیازیست به آن جوشش پرشور سخن

وقتی ازدغدغه روح وتنم آگاهی

وقتی ازآتش سوزان دلم آگاهی

پس دگرهیچ مگو

بشنو حرف دل ازچشمانم

ومن ازچشمانت ،سخنت می شنوم

که زمانی کلمات،

عاجز ازگفتن احوال دلند

نازنین هیچ مگو ،

نازنین هیچ مپرس.

دلبر: حرف نمی زنم ببین گوش به حرف داده ام

دل آور: حرف نمیزنی ولی ، سکوتت ای نگار من

میزند آتشی به این ، وجود بی قرار من

دلبر: مُهر به لب نهاده ام چشم به ره ستاده ام

دل آور: هرچه کنون بگویمت ، نیست قبول درگهت

من به تو بد کرده ام و این شده حال زار من

دلبر: تو مشکلات داری و منم که صاف و ساده ام

دل آور: کار و گرفتاری من ، بهانه است پیش تو

ببین چه آورده سرم ، بهانه های کار من

دلبر: رنگ به احساس بده روی به تو گشاده ام

دل آور: خدای احساسم و تو ، رد کنی احساس مرا

نگاه تو ببین کند ، زیادتر فشار من

دلبر: حرف نمی زنم ببین که از نفس فتاده ام

دل آور: من چه بگویمت که تو ، خویش نگویی سخنی

تو شمع محفل منی ، نور منی و نار من

دلبر: حرف که می زنی چنین سست کنی اراده ام

دل آور: روی به من ترش نکن ، دلم شکسته نازنین

مرحم زخمهای دل ، ببین توحال زارمن

دلبر: مثل دلم می شکند جام و سبو و باده ام

دل آور: سنگ صبور تو منم ، به من بگو حرف دلت

دلم شکسته مثل تو ، بلبل خوش عذار من

دلبر: ز اسب خود پیاده شو ببین منم پیاده ام

این شعر در تاریخ جمعه, مرداد ۶م، ۱۳۹۱ ساعت ۳:۱۹ قبل از ظهر در دسته غزل ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

روز از نو

روز از نو

مرداد ۴م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

داستان تکرار در زندگی ها

===========

روز از نو روزی از نو

غم دیروزی از نو

زمین و آسمان نو

دل و دل سوزی از نو

درون دل امیدِ

خوشی، بهروزی از نو

تَوَهُّم های هر روز

واسه پیروزی از نو

شنیدن پندها از

سر دلسوزی از نو

این شعر در تاریخ چهارشنبه, مرداد ۴م، ۱۳۹۱ ساعت ۵:۵۳ بعد از ظهر در دسته غزل ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

شعر عیار

سلام

آقای عیار در سایت سیمین ساق شعری بنام آخرین شعر نوشته بود که حاکی از این بود که دوستش ترکش کرده و اتفاقا دوستش برایش در زیر آن یادداشتی نوشته بود که من برای دوستش یک شعر گفتم که اینجا هم شعر عیار و هم تمام یادداشتهایی که تا این لحظه زیر آن آورده شده را می آورم:

عیار

آخرین شعر….

مرداد ۳م، ۱۳۹۱ | شاعر: عیار

ای که طبع شعرم از عشق تو پیدا گشته بود

روز من از دوریت همرنگ یلدا گشته بود

دردو غم از دوریت تا پای جانم می رسید

گرچه در افکار تو فردی هویدا گشته بود

درد من از بی کسی بود و پناهم شانه ات

عاشقی بودم که در عشق تو شیدا گشته بود

حیف ازآن ایام پرمهری که دریادتو نیست

تکه ی قلبی که در راه تو اهدا گشته بود

گر تورا بودت وفا با یار و عیاران بگو

مهر توبا جان من همتای اعدا گشته بود

این شعر در تاریخ سه شنبه, مرداد ۳م، ۱۳۹۱ ساعت ۳:۴۵ بعد از ظهر در دسته غزل ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

من چه کنم ز دست تو

اکبر شیرازی

من چه کنم ز دست تو

خرداد ۳۰م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

من چه کنم ز دست تو ای مه من نگار من

گاه ز من دوری و گه خیمه زنی کنار من

گاه به من طعنه و گه زخم زبانم بزنی

گاه شوی هم دمم و کم کنی از فشار من

اخم کنی به من گهی تلخ کنی کام دلم

گاه ز دلبری شوی آهوی من شکار من

گاه شوی خنده زنان گره گشای کارها

گاه ز بد خلقی خود گره زنی به کار من

این شعر در تاریخ سه شنبه, خرداد ۳۰م، ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۵۹ بعد از ظهر در دسته غزل ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

سزاوار نیست

اکبر شیرازی

سزاوار نیست

خرداد ۲۸م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

مرا در جهان هیچ غمخوار نیست

چنین ظلم بر من سزاوار نیست

ز هرکس بجویی نشانی دهند

دریغا نشانی ز دلدار نیست

مکن با من بی نوا دشمنی

عزیزم محبت که دشوار نیست

وفادار و بی ادعا و نجیب

دراین روزگاران که بسیار نیست

برای مریضت عزیزم بکن چاره ای

همی ترسم آیی و بینی که بیمار نیست

اصلاح شده ء بیت آخر توسط استاد حاکی عزیز:

برای مریضت بکن جاره ای

بیایی تو روزی که بیمار نیست

این شعر در تاریخ یکشنبه, خرداد ۲۸م، ۱۳۹۱ ساعت ۱:۰۲ بعد از ظهر در دسته غزل ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.

ادامه نوشته

نمی شود

اکبر شیرازی

نمی شود

خرداد ۲۸م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

بدون فکر تو مرا شبی بسر نمی شود

دلم اسیرت شده و جای دگر نمی شود

گوش مکن به دیگری روی ترش به من مکن

سپرده دل مثال من کسی دگر نمیشود

این شعر در تاریخ یکشنبه, خرداد ۲۸م، ۱۳۹۱ ساعت ۵:۵۱ بعد از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

غزل شش ماهه

اکبر شیرازی

غزل شش ماهه گشته

خرداد ۲۵م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی ویرایش

جاتون خالی چند روزی رفته بودیم شهر زیبای شهرکرد در استان چهارمحال و بختیاری که شنیدم غزل رو برندن واکسیناسیون ۶ ماهگیشو زدن

دلم تنگ و اسیر کوه و دشته

ز دلتنگی به فکر بازگشته

به شهر کرد هستم گرم گردش

که گفتندم غزل شش ماهه گشته

=======

کند تب کودک شش ماهه ی من

زند آتش دل دیوانه ی من

زده چون واکسن شش ماهگی را

غزل این نازنین دردانه ی من

این شعر در تاریخ پنجشنبه, خرداد ۲۵م، ۱۳۹۱ ساعت ۶:۲۵ قبل از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.

ادامه نوشته

عاشق روی غزل

اکبر شیرازی

بت پرست

خرداد ۱۹م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

من عاشق و مست و بت پرستم

میخواره ام و باده پرستم

بیگانه ز خویشتن شدستم

چون عاشق روی غزلستم

این شعر در تاریخ جمعه, خرداد ۱۹م، ۱۳۹۱ ساعت ۲:۱۲ بعد از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.

۱۸ دیدگاه برای “بت پرست”

  1. مختاری مختاری می‌گه:

    ممنون از شما
    فعلی داریم در فارسی به نام : استن که بیشتر مصرف شعری دارد لذا فکر کن نگارش بیت آخر اینگونه است:
    چون عاشق روی غزل استم

    • اکبر شیرازی شیرازی می‌گه:

      سلام آقای مختاری عزیز
      با عرض معذرت از شما و همه ذوستان مدتی یه مسافرت چند روزه رفتم باعث شد با تاخیر جواب بدم.
      ضمن تشکر از شما بخاطر توضیح قشنگتون منظور من لز غزلستم دقیقا همان غزل استم بوده که مثلا در برای من است می گوییم برای منست
      با سپاس مجدد

  2. عسگر بهمن یار عسگر بهمن یار می‌گه:

    سلام آقای شیرازی !
    می بینم که باز…

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      سلام حاج عسگر
      می بینم که باز ….
      با عشوه و ناز ….
      غزل خانوم
      میخونه آواز ؟؟
      …..
      ممنون

  3. سید محمد می‌گه:

    آقای شیرازی!! این غزل چه میکنه!!!
    موفق باشید.

    پاسخ دادن
    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      سلام آسید محمد
      اما گل می زنه ها ….

  4. رضا کریمی رضا کریمی می‌گه:

    بابا بیاین کمک تا به داد این بابا بزرگ برسیم!!!
    از قول آقای شیرازی:
    من عاشق و مست و بت پرستم
    تسبیح فتاده از دو دستم
    سرچشمه شعر من غزل شد
    خم و قدح و سبو شکستم

    ما رو هم وسوسه می کنه بادوم بشکنیم ها!!!

    • سید محمد می‌گه:

      آقای کریمی!
      مردم از خنده …

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      سلام آقا رضا
      ممنون
      شعر شما خیلی قشنگ تر از شعر من شد
      خوش بحال نوه ی شما !!! انشالله

  5. الهه درخشان می‌گه:

    درود بر شما و خوش به حال غزل

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      سلام خانم درخشان
      از لطف شما ممنونم

  6. عیار عیار می‌گه:

    جناب شیرازی
    زیبا بود
    یاعلی

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      سلام آقا عیار عزیز
      زیبا نگاه شماست که زیبا بین هستید
      ممنون

  7. عباس حاکی می‌گه:

    لذت بردیم آقای شیرازی.

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      استاد عزیز سلام
      ممنون
      لطف شماست

  8. رضا فلاح می‌گه:

    سلام دوست من شعر زیبایی بود .. درود بر شما

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      آقا رضا سلام
      ممنونم از محبت شما
      سلامت باشید

  9. alireza می‌گه:

    ممنون میشم از شما اساتید گرامی که به وبلاگ من سر زده و در مورد اشعارم نظر دهید
    باشد که با لطف شما بزرگان ما نوپاها در زمینه شعر اندکی فراختر قدم بگذاریم
    با تشکر
    علیرضا سلطانی
    http://www.vaznebivazn.blogfa.com

پیامک

اکبر شیرازی

پیامک

خرداد ۱۷م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

دلبر مهربون من

وقتی پیامک می زنه

تو گوش ناملایمات

یواشکی چک می زنه

حمله به غم می کنه و

ریشه ی اون رو می کنه

به دل شکستگیِ من

با این کارش تک می زنه

———————

تک حمله ای است که غافلگیرانه به دشمن می شود

این شعر در تاریخ چهارشنبه, خرداد ۱۷م، ۱۳۹۱ ساعت ۸:۱۹ قبل از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

دندان غزل

اکبر شیرازی

دندان غزل

خرداد ۱۶م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

دیزوز تلفن زدم گفتند غزل دندون در آورده

دلم لک زده برم ببینمش

افلاکیان و خاکیان

را جمله دل برده غزل

از بهر مشتاقان خود

یک هدیه آورده غزل

ای بابایی ای مامانی

ای عمه جون شادی کنید

زیرا که با لطف خدا

دندان در آورده غزل

این شعر در تاریخ سه شنبه, خرداد ۱۶م، ۱۳۹۱ ساعت ۹:۳۹ بعد از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

دلشکسته

منتظرت نشسته ام

خرداد ۱۵م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

ای که ز من دوری ومن امید برتو بسته ام

مهر تو در دل من و منتظرت نشسته ام

کلام پر ز مهر تو شاد کند دل مرا

اخم نکن ببین که من غریب و دلشکسته ام

این شعر در تاریخ دوشنبه, خرداد ۱۵م، ۱۳۹۱ ساعت ۸:۴۹ بعد از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

عنایت علی (ع)

اکبر شیرازی

عنایت علی (ع)

خرداد ۱۴م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

ضمن تبریک میلاد با سعادت مولای متقیان امام علی (ع) و روز پدر به تمامی جهانیان بخصوص پدران و پدربزرگان!!!

==============================

سیزده رجب شده روز ولادت علی

من به فدای کرم و جود و سخاوت علی

روز تولد علی روز خدا روز پدر

روز اجابت دعا تحت عنایت علی

این شعر در تاریخ یکشنبه, خرداد ۱۴م، ۱۳۹۱ ساعت ۷:۰۳ بعد از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.

۱۶ دیدگاه برای “عنایت علی (ع)”

  1. سید محمد می‌گه:

    دوست گرامی تبریک بر شما این میلاد فرخنده و با سعادت …

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      سلام آقا سیدعزیز
      بر شمام مبارک

  2. علی علی می‌گه:

    ولادت امام علی (ع) و روز پدر بر شما و همه ی دوستان مبارک!
    پیروز باشید!

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      علی جان علی یارت
      بر شما هم مبارک

  3. مختاری مختاری می‌گه:

    یاعلی

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      علی یار و یاورت آقای مختاری

  4. عباس حاکی می‌گه:

    آفرین آقای شیرازی عزیز – دو بیتی پر محتوا و بی نقصی ساخته اید.دست مریزاد.
    مدتی است که از غزل شعری به ارمغان نیاورده اید

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      آقای حاکی دست شما درد نکنه ممنونم
      ولی چند تا شعر پائین تر همین روز ۱۴ خرداد برای غزل گفته بودم ابته زیاد جالب نشد

  5. مرتضی عباسی زاده می‌گه:

    درود جناب شیرازی عزیز
    بسیار زیبا و دلنشین
    ولادت مولا بر شما مبارک
    حق یارتان

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      استاد عباسی زاده عزیز
      درود بر شما
      ممنون از محبتتون
      این جشن فرخنده بر شما هم مبارک
      در پناه حق باشید

  6. مصطفی رحیمی نیا می‌گه:

    درود بر شما.میلاد وروز پدر برشما هم مبارک.

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      سلام آقا مصطفای عزیز
      این میلاد فرخنده بر شما هم مبارک

  7. الهه درخشان می‌گه:

    روزتون مبارک
    درود بر شما

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      سلام خانم درخشان عزیز
      عید میلاد مولا علی بر شما هم مبارک
      ممنون

  8. عیار عیار می‌گه:

    جناب شیرازی عزیز
    عالی بود
    عیدتان مبارک
    یاعلی

    • اکبر شیرازی شیرازی می‌گه:

      اقای عیار عزیز ممنون از محبت شما

حال زار

اکبر شیرازی

حال زار

خرداد ۱۴م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی ویرایش

چند روزی است ندیدم غزلم را

بارالها تو ببین حالت زار وفشلم را

کام من تلخ ز دوری غزل می گردد

می شود شهد شکر تا که ببینم عسلم را

این شعر در تاریخ یکشنبه, خرداد ۱۴م، ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۴۴ قبل از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

وقتی که می آید غزل

اکبر شیرازی

وقتی که می آید غزل

خرداد ۷م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

دیده بینا میشود وقتی که می آید غزل

می شود با مقدم او زندگی همچون عسل

می رود ، دل می رود تنهای تنها می شوم

تا که می آید سرور و شادی آید در محل

ویرایش شعر

این شعر در تاریخ یکشنبه, خرداد ۷م، ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۴۵ بعد از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

ترک شیرازی

اکبر شیرازی

ترک شیرازی

خرداد ۴م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

خانومم مشاعره شعرا در مورد شعر معروف حافظ

اگر آن ترک شیرازی …. رو که شاعران دیگه از جمله صائب و شهریار

جواب دادند رو برام فرستاد گفت تو که شیرازی هستی یه جواب بده

منم همینجوری گفتم :

—————-

منم آن ترک شیرازی که نه ترکم نه شیرازی

به دست آرم دل یار و کند او با دلم بازی

همه در حرف می بخشند و دارند ادعا اما

نشدچیزی نصیب من بجز اشعار و الفاظی

———

البته اشکال زیاد داره که شاید سر فرصت اصلاحش کنم ولی اگه دوستان نظر بدهند

قطعا خیلی بهتر خواهد شد

این شعر در تاریخ پنجشنبه, خرداد ۴م، ۱۳۹۱ ساعت ۲:۱۸ قبل از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

مبارک باد

اکبر شیرازی

مبارک باد

خرداد ۲م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

سلام

ببخشید یه مدتی نبوده بودم

امروز دخترم زنگ زد گفت میخوام برم عروسی دوستم یه چیزی بگو روی پاکت کادوش بنویسم

عجله هم داشت من این دوبیت را برایش گفتم:

از جشن شما که دوم خرداد است

شادی به دل پیر و جوان افتادست

ای دوست نازنین من خوش باشی

تقدیم شما هرچه مبارک باد است

این شعر در تاریخ سه شنبه, خرداد ۲م، ۱۳۹۱ ساعت ۱:۵۴ بعد از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
رفتی ای جان مرا جَسد کردی»
«ویرانه دلم….

ادامه نوشته

من غلام غزلم

اکبر شیرازی

من غلام غزلم

اردیبهشت ۱۶م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی ویرایش

با اجازه مولانا!:

غزل شیرازی

من غلام غزلم غیر غزل هیچ مگو

پیش من جز سخن قند و عسل هیچ مگو

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو

قصه ای جز اَتَل و غیرِ مَتَل هیچ مگو

دوش دیوانه شدم در بغلم آمد و گفت

آغو آغون بابایی غیر بغل هیچ مگو

گفتم ای ماه ، من از دوری تو دلگیرم

گفت دلگیر نباش و به غزل هیچ مگو

من به گوشَت نوِهءِ ناز ، اِقامه خواندم

تو زخوبی شده ای ضربِ مَثَل هیچ مگو

ای نشسته به دل پیر وجوان همچون گل

تویی آن نوگل خندانِ محل هیچ مگو

گفتم این دختر خوشگل پری است یاکه بشر

زد ندا بهتر از آنهاست غزل هیچ مگو

این شعر در تاریخ شنبه, اردیبهشت ۱۶م، ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۴۵ بعد از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
او مرا باور نداشت…»
«بهار امسال، بی گل…


۱۲ دیدگاه برای “من غلام غزلم”

  1. عباس حاکی می‌گه:

    باشه اقای شیرازی … ما هم هیچ نمی گوییم.ولی
    از شعر شما تعریف که می توانیم بکنیم.
    احسن ….جالب بود

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      ممنونم استاد عزیز شما امر بفرمائید قربان

       
  2. مرتضی عباسی زاده می‌گه:

    جناب شیرازی سلام و احترام
    بسیار زیبا و دلنشین سرودید
    احسنت
    درود بر شما بزرگوار

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      استاد عباسی شرمنده میکنید
      من در برابر اشعار بسیار زیبای شما جسارت میکنم می نویسم و شما چه بزرگوارانه نگاه می کنید
      ممنونم

  3. داوود نکویی می‌گه:

    بسیار زیبا ….آفرین جناب شیرازی

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      ممنونم جناب نکوییه عزیز که من شعرای قشنگ شما و پدر بزرگوارتون رو دوس دار لطف داریدم

  4. رضا فلاح می‌گه:

    چه می کنه این غزل .. پیرمرد غزل گو احسنت ..

    ما زبان بسته و لالیم .. نمی گوییم هیچ .. پیرمرد…

    درود بر طبع روانت برادر گلم..

    • اکبر شیرازی شیرازی می‌گه:

      سلام آقارضا
      نداشتیما 

  5. الهه درخشان می‌گه:

    ماشا.. چقدر هم خوشگل هست دیگه دارم به غزل خانم حسادت میکنم که چنین پدربزرگی دارد
    درود بر شما جناب شیرازی

     
  6. اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

    خواهش میکنم سرکار خانم شما خیلی لطف دارید شاید برای همه معمولی باشد که هست ولی برای من ……. نه!

     
  7. رضا می‌گه:

    هم غزل دیدم وهم شعر غزل بشنیدم
    توغزل گفتی ودر سفتی ومن خندیدم

    خیلی قشنگ بود

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      به به آقا رضا چه عجب شعر گفتی!! ممنون
      آقا بیا شعراتو بنویس
      میدونی که ذکات العلم نشره

دل من

اکبر شیرازی

جوانی و پیری به دل است

اردیبهشت ۷م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

با تشکر از سرکار خانم درخشان که نظرشون باعث شد همین الان فی البداهه بگم:

دلی دارم جوانتر از جوانها

دلی پر درد از جور زمانها

دل من بار غم دارد ولیکن

به شادی و خوشی ورد زبانها

این شعر در تاریخ پنجشنبه, اردیبهشت ۷م، ۱۳۹۱ ساعت ۵:۲۷ قبل از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

تولد من

اکبر شیرازی

من و رهی

اردیبهشت ۵م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

شعــــر رهــی و ذوق او طعـــنه به مشک ختن است

ببــــــین غزل های رهی مرهـــم هر جان و تن است

من عـــاشـــق رهی شدم چونکه غزل گوست رهی

روز تـــــــــــــــولد رهـی روز تولــــــد مــــن است

این شعر در تاریخ سه شنبه, اردیبهشت ۵م، ۱۳۹۱ ساعت ۴:۱۲ قبل از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

پیرمرد

اکبر شیرازی

من پیرمرد نیستم

اردیبهشت ۵م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

اگرچه پیرمردان افتخارند

اگر چه رادمرد و سربدارند

ولی من باغزل یک نوجوانم

بگو با او مرا تنها گذارند

این شعر در تاریخ سه شنبه, اردیبهشت ۵م، ۱۳۹۱ ساعت ۳:۴۲ قبل از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

من هم غزل دارم

اکبر شیرازی

من هم غزل دارم

اردیبهشت ۱م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی ویرایش

کاش من هم چون هنرمندان توانی داشتم

در میان دوستان شعرگویم آشیانی داشتم

من غزل گو نیستم اما زالطاف خدای مهربان

یک غزل دارم که می ارزد به کل این جهان

این شعر در تاریخ جمعه, اردیبهشت ۱م، ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۱۸ قبل از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

ماتریس شعری

اکبر شیرازی

ماتریس شعری

اردیبهشت ۱م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی
این شعر که به صورت عمودی و افقی یک جور خوانده می‌شود
را یکی از دوستان برای من فرستاد که چون جالب بود اینجا نقل می کنم
(ماتریس متقارن ادبی)

از چهره افروخته گل را مشکن

افروخته رخ مرو تو دگر به چمن

گل را تو دگر مکن خجل ای مه من

مشکن به چمن ای مه من قدر سخن

اگر شاعرش را می شناسید لطفا اطلاع دهید تا ذکر کنم

این شعر در تاریخ جمعه, اردیبهشت ۱م، ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۰۳ قبل از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته