سلام

ای دوست من سلام ای نصر الله

با معرفتی همیشه ، ماشا الله

سی سال از آن زمان گذشته

یک عمر ، به باد رفته اینجا، والله

------------ -

تو رفتی و بال و پر گشودی

دل را ز غبار غم زدودی

من در پس روزگار ماندم

آن کس که برنده شد تو بودی

--------- -

در سال هزار و سیصد و شصت

گشتی ز شراب عشق سرمست

تا آمدم و به خود بجنبم

رخت از دل من یاد تو بربست

-------------- -

سی سال از آن زمان گذشته

زنگار به قلبمان نشسته

ای کاش دوباره باز می گشت

آن دوره ی پر شور و خجسته

----------- -

روزی که تو قصد جبهه کردی

گفتی که تو عازم نبردی

عکسی ز خودت گرفته بودی

جدی و پر از نشانِ مردی

-------------- =

شهید نصرالله پازوکی

بنگر تو به عکس خویش اکنون

عکسی که مرا نموده مجنون

گفتم که به یادگاری اش ده

قبل از سفرت به آتش و خون

--------------=

این عکس برای من عزیز است

زیرا که چنین خاطره خیز است

گفتم که تبرکش کن ای دوست

ناجیِّ من این به رستخیز است

--------------=

گفتم که منور است رویت

من مست شدم ز عطر و بویت

اینبار اگر به جبهه رفتی

یک باره رسی به آرزویت

----------------- =

خدیدی و یک جمله نوشتی

گفتی به من عازم بهشتی

این عکس به یادگار نزدت

شاید که رهاندت ز زشتی

=======-

گفتم به توچون شهید گردی

از عشق و جنون و پایمردی

گویم به همه که ایهاالناس

دارم به دلم غصه و دردی

------------=

این دوست من بود به دنیا

پرواز کنان رفته از اینجا

از جام میِ الست نوشید

مهمان شده در عالم بالا

========-

ما غرق تعلقات هستیم

بار سفر خویش نبستیم

دست از سرما ، عروس دنیا

بردار که ما باده پرستیم

======-

ای دوست که بی  حاشیه رفتی

با نقشه ای  از آتیه رفتی

در حاشیه ها ردیف مائیم

خوش باش که بی قافیه رفتی

---------- -

اکنون تو بیا مرا بیاد آر

اینگونه مرا به خویش مگذار

آلوده  شدم به دار دنیا

گویا که خود آویخته ام دار

-------------=

گه گاه بیا و دستمان گیر

وا بسته شدیم و پایمان گیر

سرگشته شدیم و مات و حیران

در بین زمین و آسمان گیر

--------------------=

انگیزه ی ما ز زنده بودن

زنگار از این خانه زدودن

یا رفتن از این جهان فانی

یا خاطره را پاک نمودن

=========-

قربانت

اکبر