دوست عزیز و مهربون جناب شیرازی گل خیلی زیبا سرودید.ما هم طاقت دیدن ناراحتی استادمان را نداریم یاعلی
اکبر شیرازی پاسخ در تاريخ مرداد ۱۱م, ۱۳۹۱ (2 weeks ago) ۱۲:۰۳ بعد از ظهر:
سلام عیار عزیز ممنونم از محبت شما خیلی لطف داری انشالا همیشه شاد و سربلند باشی
عباس حاکی میگه:
۱۳۹۱/۰۵/۱۱ (2 weeks ago) در ۱۱:۳۹ قبل از ظهر
دوست گرامی جناب شیرازی – از نوجه شما به حالات بنده متشکرم. اما چی باعث شد که چنین به پندارید؟گویا مضامین شعری من شما را به این گمان برد.دوست عزیز خدا را شکر فعلا در سلامت جسمانی و روانی هستم – تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.
اکبر شیرازی پاسخ در تاريخ مرداد ۱۱م, ۱۳۹۱ (2 weeks ago) ۱۱:۵۸ قبل از ظهر:
با سلام و تشکر خدمت استاد آن چه که باعث شد این تصور را کرده و شعر را بگویم مضامین مطالبی بود که فرموده بودید از جمله : ********************* نمانده است به پایان راه من چیزی که نه زباغ به جا مانده نه چمن چیزی مکن شتاب به فرجام زندگی حاکی نمانده است به پایان راه من چیزی چنین نشاندم از بی کسی اگر غربت حکایتی دگر است و غمی دگر غربت نمی دانید که زندگی در غربت – آن هم پیرانه سر,که دل , نازک تر می شود – چقدر سخت است و کم ترین ابراز عاطفی کاسه چشم را لبریز از اشک می کند.
عباس حاکی میگه:
۱۳۹۱/۰۵/۱۱ (2 weeks ago) در ۱:۱۷ بعد از ظهر
اکبر جان – شاعر , حساس است و بهانه جو ! اگر نوک سوزن به او بخلد از آن جوالدوز می سازد!و همیشه یک ذره بین – بلکه یک میکروسکوپ- در دست دارد و تالمات خودش را با آن ها مشاهده می کند.نه تنها تالمات و نا راحتی هارا بلکه خوشی ها را هم. باز هم از شما متشکرم که به من توجه داشته اید.هیچ چیز جای این دوستی ها را نمی گیرد. در پناه حق.
اکبر شیرازی پاسخ در تاريخ مرداد ۱۳م, ۱۳۹۱ (2 weeks ago) ۱۲:۲۷ قبل از ظهر:
حاج عباس آقا شایدم برعکس باشه یعنی وقتی کارد به استخوانش میرسد ذره ای عکس العمل نشان میدهد که بتواند بقیه را تحمل کند …. امیدوارم همانی که شما فرمودید باشد حق نگهدارتان
مرتضی عباسی زاده میگه:
۱۳۹۱/۰۵/۱۱ (2 weeks ago) در ۲:۴۴ بعد از ظهر
سلام و احترام جناب شیرازی عزیز و ارجمند بسیار زیبا سرودید انشا الله شما و استاد حاکی همیشه شاد در پناه ایزد باشید حق نگهدارتان باشد
اکبر شیرازی پاسخ در تاريخ مرداد ۱۳م, ۱۳۹۱ (2 weeks ago) ۱۲:۲۹ قبل از ظهر:
سلام بر آقای عباسی دوست داشتنی متشکرم از لطف شما سلامتی و سعادت شما آرزو من است
الهه درخشان میگه:
۱۳۹۱/۰۵/۱۲ (2 weeks ago) در ۱۲:۰۶ قبل از ظهر
درود بر شما جناب شیرازی کار جالبی بود
اکبر شیرازی میگه:
۱۳۹۱/۰۵/۱۳ (2 weeks ago) در ۱۲:۳۰ قبل از ظهر (ویرایش)
سلام خانم درخشان عزیز ممنون از لطف شما سلامت و شاد باشید
غلامرضا شیخ فلاح لنگرودی میگه:
۱۳۹۱/۰۵/۱۳ (2 weeks ago) در ۱۰:۱۶ بعد از ظهر (ویرایش)
سلام بر برادر مهربانم درود بر شما و شعر زیبایتان آرزوی شادکامی برای شما و دیگر دوستان این سایت را دارم به ویژه استاد گرامی عیباس حاکی در پناه حق باشید
اکبر شیرازی پاسخ در تاريخ مرداد ۱۴م, ۱۳۹۱ (1 week ago) ۵:۰۰ بعد از ظهر:
سلام آقا رضای گل ممنونم از محبتت شاد باشی
سید محمد میگه:
۱۳۹۱/۰۵/۱۴ (1 week ago) در ۶:۳۶ بعد از ظهر (ویرایش)
درود اورا بده آرامشش در زندگی آسایشش از آنچه باشد لایقش او خاک تخته خورده است
+ نوشته شده در چهارشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 3:39 توسط اکبر شیرازی
|
رازى است درون آستينــــم رمزى است بـرون ز عقل و دينم در زمره عاشقان سر مست بـــى قيــد ز عــــار صلح و كينم در جـرگـه طيــــر آسمـــانم در حـــلقــه نــــمــلــه زمينـــــم در ديده عـــاشقان، چنــانم در مــنظـــــر سالـــكـان، چنينـم دلبـــــــــاخته جـــــمال يارم وارستــــــه ز روضــــــه بــــرينم با غــــــمزه چشم گلعذاران بيــــــزار ز نـــــاز حـــــور عــينـم گــويم به زبـان بىزبـــــــانى در جمــــــع بتــــان نــــــازنينـم امام خمینی (ره)
دوست عزیز و مهربون
جناب شیرازی گل
خیلی زیبا سرودید.ما هم طاقت دیدن ناراحتی استادمان را نداریم
یاعلی
اکبر شیرازی پاسخ در تاريخ مرداد ۱۱م, ۱۳۹۱ (2 weeks ago) ۱۲:۰۳ بعد از ظهر:
سلام عیار عزیز
ممنونم از محبت شما
خیلی لطف داری
انشالا همیشه شاد و سربلند باشی
دوست گرامی جناب شیرازی – از نوجه شما به حالات بنده متشکرم. اما چی باعث شد که چنین به پندارید؟گویا مضامین شعری من شما را به این گمان برد.دوست عزیز خدا را شکر فعلا در سلامت جسمانی و روانی هستم – تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.
اکبر شیرازی پاسخ در تاريخ مرداد ۱۱م, ۱۳۹۱ (2 weeks ago) ۱۱:۵۸ قبل از ظهر:
با سلام و تشکر خدمت استاد
آن چه که باعث شد این تصور را کرده و شعر را بگویم مضامین مطالبی بود که فرموده بودید از جمله :
*********************
نمانده است به پایان راه من چیزی
که نه زباغ به جا مانده نه چمن چیزی
مکن شتاب به فرجام زندگی حاکی
نمانده است به پایان راه من چیزی
چنین نشاندم از بی کسی اگر غربت
حکایتی دگر است و غمی دگر غربت
نمی دانید که زندگی در غربت – آن هم پیرانه سر,که دل , نازک تر می شود – چقدر سخت است و کم ترین ابراز عاطفی کاسه چشم را لبریز از اشک می کند.
اکبر جان – شاعر , حساس است و بهانه جو ! اگر نوک سوزن به او بخلد از آن جوالدوز می سازد!و همیشه یک ذره بین – بلکه یک میکروسکوپ- در دست دارد و تالمات خودش را با آن ها مشاهده می کند.نه تنها تالمات و نا راحتی هارا بلکه خوشی ها را هم.
باز هم از شما متشکرم که به من توجه داشته اید.هیچ چیز جای این دوستی ها را نمی گیرد.
در پناه حق.
اکبر شیرازی پاسخ در تاريخ مرداد ۱۳م, ۱۳۹۱ (2 weeks ago) ۱۲:۲۷ قبل از ظهر:
حاج عباس آقا
شایدم برعکس باشه یعنی وقتی کارد به استخوانش میرسد ذره ای عکس العمل نشان میدهد که بتواند بقیه را تحمل کند …. امیدوارم همانی که شما فرمودید باشد
حق نگهدارتان
سلام و احترام جناب شیرازی عزیز و ارجمند
بسیار زیبا سرودید
انشا الله شما و استاد حاکی همیشه شاد در پناه ایزد باشید
حق نگهدارتان باشد
اکبر شیرازی پاسخ در تاريخ مرداد ۱۳م, ۱۳۹۱ (2 weeks ago) ۱۲:۲۹ قبل از ظهر:
سلام بر آقای عباسی دوست داشتنی
متشکرم از لطف شما
سلامتی و سعادت شما آرزو من است
درود بر شما جناب شیرازی کار جالبی بود
سلام خانم درخشان عزیز
ممنون از لطف شما
سلامت و شاد باشید
سلام بر برادر مهربانم
درود بر شما و شعر زیبایتان
آرزوی شادکامی برای شما و دیگر دوستان این سایت را دارم به ویژه استاد گرامی عیباس حاکی
در پناه حق باشید
اکبر شیرازی پاسخ در تاريخ مرداد ۱۴م, ۱۳۹۱ (1 week ago) ۵:۰۰ بعد از ظهر:
سلام آقا رضای گل
ممنونم از محبتت
شاد باشی
درود
اورا بده آرامشش در زندگی آسایشش
از آنچه باشد لایقش او خاک تخته خورده است