من غلام غزلم
من غلام غزلم
با اجازه مولانا!:

من غلام غزلم غیر غزل هیچ مگو
پیش من جز سخن قند و عسل هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
قصه ای جز اَتَل و غیرِ مَتَل هیچ مگو
دوش دیوانه شدم در بغلم آمد و گفت
آغو آغون بابایی غیر بغل هیچ مگو
گفتم ای ماه ، من از دوری تو دلگیرم
گفت دلگیر نباش و به غزل هیچ مگو
من به گوشَت نوِهءِ ناز ، اِقامه خواندم
تو زخوبی شده ای ضربِ مَثَل هیچ مگو
ای نشسته به دل پیر وجوان همچون گل
تویی آن نوگل خندانِ محل هیچ مگو
گفتم این دختر خوشگل پری است یاکه بشر
زد ندا بهتر از آنهاست غزل هیچ مگو
باشه اقای شیرازی … ما هم هیچ نمی گوییم.ولی
از شعر شما تعریف که می توانیم بکنیم.
احسن ….جالب بود
ممنونم استاد عزیز شما امر بفرمائید قربان
جناب شیرازی سلام و احترام
بسیار زیبا و دلنشین سرودید
احسنت
درود بر شما بزرگوار
استاد عباسی شرمنده میکنید
من در برابر اشعار بسیار زیبای شما جسارت میکنم می نویسم و شما چه بزرگوارانه نگاه می کنید
ممنونم
بسیار زیبا ….آفرین جناب شیرازی
ممنونم جناب نکوییه عزیز که من شعرای قشنگ شما و پدر بزرگوارتون رو دوس دار لطف داریدم
چه می کنه این غزل .. پیرمرد غزل گو احسنت ..
ما زبان بسته و لالیم .. نمی گوییم هیچ .. پیرمرد…
درود بر طبع روانت برادر گلم..
سلام آقارضا
نداشتیما
ماشا.. چقدر هم خوشگل هست دیگه دارم به غزل خانم حسادت میکنم که چنین پدربزرگی دارد
درود بر شما جناب شیرازی
خواهش میکنم سرکار خانم شما خیلی لطف دارید شاید برای همه معمولی باشد که هست ولی برای من ……. نه!
هم غزل دیدم وهم شعر غزل بشنیدم
توغزل گفتی ودر سفتی ومن خندیدم
خیلی قشنگ بود
به به آقا رضا چه عجب شعر گفتی!! ممنون
آقا بیا شعراتو بنویس
میدونی که ذکات العلم نشره