من غلام غزلم

اکبر شیرازی

من غلام غزلم

اردیبهشت ۱۶م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی ویرایش

با اجازه مولانا!:

غزل شیرازی

من غلام غزلم غیر غزل هیچ مگو

پیش من جز سخن قند و عسل هیچ مگو

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو

قصه ای جز اَتَل و غیرِ مَتَل هیچ مگو

دوش دیوانه شدم در بغلم آمد و گفت

آغو آغون بابایی غیر بغل هیچ مگو

گفتم ای ماه ، من از دوری تو دلگیرم

گفت دلگیر نباش و به غزل هیچ مگو

من به گوشَت نوِهءِ ناز ، اِقامه خواندم

تو زخوبی شده ای ضربِ مَثَل هیچ مگو

ای نشسته به دل پیر وجوان همچون گل

تویی آن نوگل خندانِ محل هیچ مگو

گفتم این دختر خوشگل پری است یاکه بشر

زد ندا بهتر از آنهاست غزل هیچ مگو

این شعر در تاریخ شنبه, اردیبهشت ۱۶م، ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۴۵ بعد از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
او مرا باور نداشت…»
«بهار امسال، بی گل…


۱۲ دیدگاه برای “من غلام غزلم”

  1. عباس حاکی می‌گه:

    باشه اقای شیرازی … ما هم هیچ نمی گوییم.ولی
    از شعر شما تعریف که می توانیم بکنیم.
    احسن ….جالب بود

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      ممنونم استاد عزیز شما امر بفرمائید قربان

       
  2. مرتضی عباسی زاده می‌گه:

    جناب شیرازی سلام و احترام
    بسیار زیبا و دلنشین سرودید
    احسنت
    درود بر شما بزرگوار

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      استاد عباسی شرمنده میکنید
      من در برابر اشعار بسیار زیبای شما جسارت میکنم می نویسم و شما چه بزرگوارانه نگاه می کنید
      ممنونم

  3. داوود نکویی می‌گه:

    بسیار زیبا ….آفرین جناب شیرازی

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      ممنونم جناب نکوییه عزیز که من شعرای قشنگ شما و پدر بزرگوارتون رو دوس دار لطف داریدم

  4. رضا فلاح می‌گه:

    چه می کنه این غزل .. پیرمرد غزل گو احسنت ..

    ما زبان بسته و لالیم .. نمی گوییم هیچ .. پیرمرد…

    درود بر طبع روانت برادر گلم..

    • اکبر شیرازی شیرازی می‌گه:

      سلام آقارضا
      نداشتیما 

  5. الهه درخشان می‌گه:

    ماشا.. چقدر هم خوشگل هست دیگه دارم به غزل خانم حسادت میکنم که چنین پدربزرگی دارد
    درود بر شما جناب شیرازی

     
  6. اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

    خواهش میکنم سرکار خانم شما خیلی لطف دارید شاید برای همه معمولی باشد که هست ولی برای من ……. نه!

     
  7. رضا می‌گه:

    هم غزل دیدم وهم شعر غزل بشنیدم
    توغزل گفتی ودر سفتی ومن خندیدم

    خیلی قشنگ بود

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      به به آقا رضا چه عجب شعر گفتی!! ممنون
      آقا بیا شعراتو بنویس
      میدونی که ذکات العلم نشره

دل من

اکبر شیرازی

جوانی و پیری به دل است

اردیبهشت ۷م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

با تشکر از سرکار خانم درخشان که نظرشون باعث شد همین الان فی البداهه بگم:

دلی دارم جوانتر از جوانها

دلی پر درد از جور زمانها

دل من بار غم دارد ولیکن

به شادی و خوشی ورد زبانها

این شعر در تاریخ پنجشنبه, اردیبهشت ۷م، ۱۳۹۱ ساعت ۵:۲۷ قبل از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

تولد من

اکبر شیرازی

من و رهی

اردیبهشت ۵م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

شعــــر رهــی و ذوق او طعـــنه به مشک ختن است

ببــــــین غزل های رهی مرهـــم هر جان و تن است

من عـــاشـــق رهی شدم چونکه غزل گوست رهی

روز تـــــــــــــــولد رهـی روز تولــــــد مــــن است

این شعر در تاریخ سه شنبه, اردیبهشت ۵م، ۱۳۹۱ ساعت ۴:۱۲ قبل از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

پیرمرد

اکبر شیرازی

من پیرمرد نیستم

اردیبهشت ۵م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

اگرچه پیرمردان افتخارند

اگر چه رادمرد و سربدارند

ولی من باغزل یک نوجوانم

بگو با او مرا تنها گذارند

این شعر در تاریخ سه شنبه, اردیبهشت ۵م، ۱۳۹۱ ساعت ۳:۴۲ قبل از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

من هم غزل دارم

اکبر شیرازی

من هم غزل دارم

اردیبهشت ۱م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی ویرایش

کاش من هم چون هنرمندان توانی داشتم

در میان دوستان شعرگویم آشیانی داشتم

من غزل گو نیستم اما زالطاف خدای مهربان

یک غزل دارم که می ارزد به کل این جهان

این شعر در تاریخ جمعه, اردیبهشت ۱م، ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۱۸ قبل از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

ماتریس شعری

اکبر شیرازی

ماتریس شعری

اردیبهشت ۱م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی
این شعر که به صورت عمودی و افقی یک جور خوانده می‌شود
را یکی از دوستان برای من فرستاد که چون جالب بود اینجا نقل می کنم
(ماتریس متقارن ادبی)

از چهره افروخته گل را مشکن

افروخته رخ مرو تو دگر به چمن

گل را تو دگر مکن خجل ای مه من

مشکن به چمن ای مه من قدر سخن

اگر شاعرش را می شناسید لطفا اطلاع دهید تا ذکر کنم

این شعر در تاریخ جمعه, اردیبهشت ۱م، ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۰۳ قبل از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته