سلامی دوباره
سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیدهء روشنائی
خاطره ای که شروع کردم به نوشتنش و یه خورده اش رو
بصورت مثلا شعر نوشتم
خاطره شنیدنی و جالبیه از دوران جبهه ام
که اگه شد بقیه اش رو به شعر می نویسم
اگه هم نشد ، بتونم همینجوری بنویسم فکر کنم خوندنی بشه
آخه این خاطره مربوط به موضوع عاطفیه که نمونه اش رو
توی خاطراتی که از جبهه ها گفته و نوشته شده
تا حالا خودم ندیدم
دعا کنید مشغله و حوصله بهم مجال نوشتن بدهند
البته پر مسلمه که :
مستمع صاحب سخن را بر سر شوق آورد
ولی خودمم دوس دارم بنویسم
خدایا یاری کن تا بتونم مستند بنویسم
التماس دعا
+ نوشته شده در چهارشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۳۸۷ ساعت 22:22 توسط اکبر شیرازی
|