من چه کنم ز دست تو
من چه کنم ز دست تو
من چه کنم ز دست تو ای مه من نگار من
گاه ز من دوری و گه خیمه زنی کنار من
گاه به من طعنه و گه زخم زبانم بزنی
گاه شوی هم دمم و کم کنی از فشار من
اخم کنی به من گهی تلخ کنی کام دلم
گاه ز دلبری شوی آهوی من شکار من
گاه شوی خنده زنان گره گشای کارها
گاه ز بد خلقی خود گره زنی به کار من



ممنون از شما
فعلی داریم در فارسی به نام : استن که بیشتر مصرف شعری دارد لذا فکر کن نگارش بیت آخر اینگونه است:
چون عاشق روی غزل استم
سلام آقای مختاری عزیز
با عرض معذرت از شما و همه ذوستان مدتی یه مسافرت چند روزه رفتم باعث شد با تاخیر جواب بدم.
ضمن تشکر از شما بخاطر توضیح قشنگتون منظور من لز غزلستم دقیقا همان غزل استم بوده که مثلا در برای من است می گوییم برای منست
با سپاس مجدد
سلام آقای شیرازی !
می بینم که باز…
سلام حاج عسگر
می بینم که باز ….
با عشوه و ناز ….
غزل خانوم
میخونه آواز ؟؟
…..
ممنون
آقای شیرازی!! این غزل چه میکنه!!!
موفق باشید.
سلام آسید محمد
اما گل می زنه ها ….
بابا بیاین کمک تا به داد این بابا بزرگ برسیم!!!
از قول آقای شیرازی:
من عاشق و مست و بت پرستم
تسبیح فتاده از دو دستم
سرچشمه شعر من غزل شد
خم و قدح و سبو شکستم
ما رو هم وسوسه می کنه بادوم بشکنیم ها!!!
آقای کریمی!
مردم از خنده …
سلام آقا رضا
ممنون
شعر شما خیلی قشنگ تر از شعر من شد
خوش بحال نوه ی شما !!! انشالله
درود بر شما و خوش به حال غزل
سلام خانم درخشان
از لطف شما ممنونم
جناب شیرازی
زیبا بود
یاعلی
سلام آقا عیار عزیز
زیبا نگاه شماست که زیبا بین هستید
ممنون
لذت بردیم آقای شیرازی.
استاد عزیز سلام
ممنون
لطف شماست
سلام دوست من شعر زیبایی بود .. درود بر شما
آقا رضا سلام
ممنونم از محبت شما
سلامت باشید
ممنون میشم از شما اساتید گرامی که به وبلاگ من سر زده و در مورد اشعارم نظر دهید
باشد که با لطف شما بزرگان ما نوپاها در زمینه شعر اندکی فراختر قدم بگذاریم
با تشکر
علیرضا سلطانی
http://www.vaznebivazn.blogfa.com