۱۲ دیدگاه برای “من هم غزل دارم”

  1. عباس حاکی می‌گه:

    آقای شیرازی عزیز- مضمون جالبی به کار بردید فقط وزن مصاربع ۲ و ۳ کمی اضافه شده است. اگر موفق به اصلاحش نشدید من در خدمت هستم

    • اکبر شیرازی شیرازی می‌گه:

      استاد عزیز سلام
      ممنونم از اینکه قابل می دونید
      برای من مضمون شعر اهمیت داشت خودم هم متوجه شدم اشکالش رو ولی نوشتم تا عزیزانی مثل شما و آقای لواسانی عزیز لطف کرده و این آموزش را به من بدهید
      ممنون میشم نظرتون رو بنویسید

      • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

        آقای حاکی منتظر اصلاح شده ی موارد از طرف شما هستم ممنون

  2. رضا فلاح می‌گه:

    جناب شیرازی عزیزم ..درود بر شما .. شعر زیبایی سرودید

    • اکبر شیرازی شیرازی می‌گه:

      آقا رضای گل ممنونم از لطفت

  3. صلاح الدین احمد لواسانی صلاح الدین احمد لواسانی می‌گه:

    درود بر عزیز جان ، پیرمرد و بابا بزرگ سیمین ساق

    شاید بعنوان مثال اینگونه مشکل کمی برطرف شود

    کاش من هم ،چون هنرمندان توانی داشتم

    در میان شاعران یک هم زبانی داشتم

    من غزل گو نیستم اما ز لطفِ ، مهربان

    یک غزل دارم که می ارزد به کل این جهان

    • اکبر شیرازی شیرازی می‌گه:

      جناب آقای لواسانی عزیز
      واقعا کاش من هم میتونستم مثل شما روان بنویسم
      خدا سلامت و شاد نگهتون داره
      ممنونم از لطفی که کرده و اینقدر زیبا کردید شعرمو

      • صلاح الدین احمد لواسانی صلاح الدین احمد لواسانی می‌گه:

        آقا ما ارادت مندیم

    • اکبر شیرازی شیرازی می‌گه:

      ولی حاج احمد آقا پیرمرد خودتی من تازه اول جوونیمه

      • صلاح الدین احمد لواسانی صلاح الدین احمد لواسانی می‌گه:

        داداش ، منکه هنوز نوه دار نشدم .
        تازه اینجور که بوش میادحالا حالاها م خبری نیست.پس دیدی پیرمرد خودتی… بابا بزرگ

        • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

          این سیمین ساق محیط صمیمی و سالم و خوبی است برای لذت بردن از ادبیات و اشعار و مطالب زیبا و مفیدی که دوستان می گذارند ولی اگر اینها را هم نداشت همین که توفیق آشنایی و دوستی با بزرگوارانی مثل شما را نصیبم کرد برایم بسیار با ارزش است
          با همه اینا پیرمرد خودتی!!! به نوه داشتن هم نیست … کودک درونم تازه نوجوان شده

  4. صلاح الدین احمد لواسانی صلاح الدین احمد لواسانی می‌گه:

    فیالواقع همه آنچه فرمودید برجان نشست.البته منهای ماجرای پیرمردها و بابابزرگشدنشون.
    فرمودید کودک درونتون تازه نوجوان شده.ولی به محضر بابا بزرگ عزیزمان برسانم. کودک درون من به دوران نونهالی و نوزادی رجعت نموده.ایضا” وقتی نوه اومد . دیگه نمیشه انکار پیری نمود.