آقای شیرازی عزیز- مضمون جالبی به کار بردید فقط وزن مصاربع ۲ و ۳ کمی اضافه شده است. اگر موفق به اصلاحش نشدید من در خدمت هستم
شیرازی میگه:
۱۳۹۱/۰۲/۰۴ در ۸:۳۳ قبل از ظهر
استاد عزیز سلام ممنونم از اینکه قابل می دونید برای من مضمون شعر اهمیت داشت خودم هم متوجه شدم اشکالش رو ولی نوشتم تا عزیزانی مثل شما و آقای لواسانی عزیز لطف کرده و این آموزش را به من بدهید ممنون میشم نظرتون رو بنویسید
اکبر شیرازی میگه:
۱۳۹۱/۰۲/۰۵ در ۶:۴۴ قبل از ظهر
آقای حاکی منتظر اصلاح شده ی موارد از طرف شما هستم ممنون
رضا فلاح میگه:
۱۳۹۱/۰۲/۰۱ در ۴:۱۷ بعد از ظهر
جناب شیرازی عزیزم ..درود بر شما .. شعر زیبایی سرودید
شیرازی میگه:
۱۳۹۱/۰۲/۰۴ در ۸:۳۳ قبل از ظهر
آقا رضای گل ممنونم از لطفت
صلاح الدین احمد لواسانی میگه:
۱۳۹۱/۰۲/۰۲ در ۹:۲۱ قبل از ظهر
درود بر عزیز جان ، پیرمرد و بابا بزرگ سیمین ساق
شاید بعنوان مثال اینگونه مشکل کمی برطرف شود
کاش من هم ،چون هنرمندان توانی داشتم
در میان شاعران یک هم زبانی داشتم
من غزل گو نیستم اما ز لطفِ ، مهربان
یک غزل دارم که می ارزد به کل این جهان
شیرازی میگه:
۱۳۹۱/۰۲/۰۴ در ۸:۳۵ قبل از ظهر
جناب آقای لواسانی عزیز واقعا کاش من هم میتونستم مثل شما روان بنویسم خدا سلامت و شاد نگهتون داره ممنونم از لطفی که کرده و اینقدر زیبا کردید شعرمو
صلاح الدین احمد لواسانی میگه:
۱۳۹۱/۰۲/۰۴ در ۹:۲۳ قبل از ظهر
آقا ما ارادت مندیم
شیرازی میگه:
۱۳۹۱/۰۲/۰۴ در ۸:۳۵ قبل از ظهر
ولی حاج احمد آقا پیرمرد خودتی من تازه اول جوونیمه
صلاح الدین احمد لواسانی میگه:
۱۳۹۱/۰۲/۰۴ در ۹:۲۵ قبل از ظهر
داداش ، منکه هنوز نوه دار نشدم . تازه اینجور که بوش میادحالا حالاها م خبری نیست.پس دیدی پیرمرد خودتی… بابا بزرگ
اکبر شیرازی میگه:
۱۳۹۱/۰۲/۰۴ در ۷:۳۰ بعد از ظهر
این سیمین ساق محیط صمیمی و سالم و خوبی است برای لذت بردن از ادبیات و اشعار و مطالب زیبا و مفیدی که دوستان می گذارند ولی اگر اینها را هم نداشت همین که توفیق آشنایی و دوستی با بزرگوارانی مثل شما را نصیبم کرد برایم بسیار با ارزش است با همه اینا پیرمرد خودتی!!! به نوه داشتن هم نیست … کودک درونم تازه نوجوان شده
صلاح الدین احمد لواسانی میگه:
۱۳۹۱/۰۲/۰۴ در ۹:۰۲ بعد از ظهر
فیالواقع همه آنچه فرمودید برجان نشست.البته منهای ماجرای پیرمردها و بابابزرگشدنشون. فرمودید کودک درونتون تازه نوجوان شده.ولی به محضر بابا بزرگ عزیزمان برسانم. کودک درون من به دوران نونهالی و نوزادی رجعت نموده.ایضا” وقتی نوه اومد . دیگه نمیشه انکار پیری نمود.
+ نوشته شده در جمعه یکم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 0:45 توسط اکبر شیرازی
|
رازى است درون آستينــــم رمزى است بـرون ز عقل و دينم در زمره عاشقان سر مست بـــى قيــد ز عــــار صلح و كينم در جـرگـه طيــــر آسمـــانم در حـــلقــه نــــمــلــه زمينـــــم در ديده عـــاشقان، چنــانم در مــنظـــــر سالـــكـان، چنينـم دلبـــــــــاخته جـــــمال يارم وارستــــــه ز روضــــــه بــــرينم با غــــــمزه چشم گلعذاران بيــــــزار ز نـــــاز حـــــور عــينـم گــويم به زبـان بىزبـــــــانى در جمــــــع بتــــان نــــــازنينـم امام خمینی (ره)
آقای شیرازی عزیز- مضمون جالبی به کار بردید فقط وزن مصاربع ۲ و ۳ کمی اضافه شده است. اگر موفق به اصلاحش نشدید من در خدمت هستم
استاد عزیز سلام
ممنونم از اینکه قابل می دونید
برای من مضمون شعر اهمیت داشت خودم هم متوجه شدم اشکالش رو ولی نوشتم تا عزیزانی مثل شما و آقای لواسانی عزیز لطف کرده و این آموزش را به من بدهید
ممنون میشم نظرتون رو بنویسید
آقای حاکی منتظر اصلاح شده ی موارد از طرف شما هستم ممنون
جناب شیرازی عزیزم ..درود بر شما .. شعر زیبایی سرودید
آقا رضای گل ممنونم از لطفت
درود بر عزیز جان ، پیرمرد و بابا بزرگ سیمین ساق
شاید بعنوان مثال اینگونه مشکل کمی برطرف شود
کاش من هم ،چون هنرمندان توانی داشتم
در میان شاعران یک هم زبانی داشتم
من غزل گو نیستم اما ز لطفِ ، مهربان
یک غزل دارم که می ارزد به کل این جهان
جناب آقای لواسانی عزیز
واقعا کاش من هم میتونستم مثل شما روان بنویسم
خدا سلامت و شاد نگهتون داره
ممنونم از لطفی که کرده و اینقدر زیبا کردید شعرمو
آقا ما ارادت مندیم
ولی حاج احمد آقا پیرمرد خودتی من تازه اول جوونیمه
داداش ، منکه هنوز نوه دار نشدم .
تازه اینجور که بوش میادحالا حالاها م خبری نیست.پس دیدی پیرمرد خودتی… بابا بزرگ
این سیمین ساق محیط صمیمی و سالم و خوبی است برای لذت بردن از ادبیات و اشعار و مطالب زیبا و مفیدی که دوستان می گذارند ولی اگر اینها را هم نداشت همین که توفیق آشنایی و دوستی با بزرگوارانی مثل شما را نصیبم کرد برایم بسیار با ارزش است
با همه اینا پیرمرد خودتی!!! به نوه داشتن هم نیست … کودک درونم تازه نوجوان شده
فیالواقع همه آنچه فرمودید برجان نشست.البته منهای ماجرای پیرمردها و بابابزرگشدنشون.
فرمودید کودک درونتون تازه نوجوان شده.ولی به محضر بابا بزرگ عزیزمان برسانم. کودک درون من به دوران نونهالی و نوزادی رجعت نموده.ایضا” وقتی نوه اومد . دیگه نمیشه انکار پیری نمود.