خوش به سعادتت امام محل

خوش به سعادتت امام محل

منتشر شده مورخ: ۱۳۹۲/۰۱/۱۵ شاعر:

آخرین عکس حجت الاسلام غفوری (روحانی سمت راست) که در آخرین جمعه سال ۹۱ هنگام دعای ندبه در مسجد ولیعصر (عج) گرفته شده است .

بنابرنظر مرحوم غفوری هر سال آخرین جمعه سال دعای ندبه به میزبانی ایشان در مسجد ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف برگزار می شد . ایشان در روز جمعه 8فروردین۹۲ پس از بازگشت از کوه (طبق روال همیشه جمعه هایش که بعداز نماز صبح به اتفاق نمازگزاران می رفت) بدون کمترین سابقه بیماری و پزشکی ، احساس ناراحتی کرده و پس از مراجعه به درمانگاه و گرفتن دارو در کمتر از یکساعت جان به جان آفرین تسلیم می نمایند. روحش شاد

حجت الاسلام غفوری چرا
بال گشودی تو به دیگر سرا
از این جهان چه ناگهان بریدی
چه زود در نزد حق آرمیدی
مسجدیان مات از این رفتنت
پرزدن و به دوست پیوستنت
خوش به سعادتت امام محل
که فاطمیه برسیدت اجل
عنایتی شد که برفتی تو زود
به سفره ی بانوی بازو کبود؟
اهل محل غمزده در عزایت
ناله کنان اشک فشان برایت
ای که به حالات خوش و معنوی
بهر ملاقات خدا می روی
سلام ما را برسان به زهرا
شفاعت آل نبی گوارا

اکبر شیرازی – ۱۴ فروردین ۱۳۹۲

——————–

حاج آقا غفوری امام جماعت محترم و مرحوم مسجد ولی عصر (عج) فردی بی ریا و مردمی و بی ادعا بود که دلسوزانه از هیچ کوششی در جهت اعتلای کلمه ی حق فروگذار نمی کرد . این مرد بزرگ در هنگامی که پدر اینجانب از دنیا رفته بود درست در ایام تعطیلات نوروز که مراسمی برایش می خواستیم بگیریم و به هر کسی برای سخنرانی مراسم مراجعه کردیم یا مسافرت بود یا میهمان داشت و یا درگیر ایام عید بود ، بدون کوچکترین درنگی پذیرفت و از ایام عید و استراحت خود زد و بدون چشمداشتی فقط برای خدا در مراسم سخنرانی کرد و اتفاقا سخنرانی ایشان مورد استقبال مدعوین قرار گرفت . این شعر را بنا بر احساس دین که به ایشان داشتم گفته و برای دعوت این هفته دعای ندبه ارسال نمودم . روحش شاد و جایگاهش در بارگاه الهی رفیع باد .

مهربان ترین بابا

به مناسبت شش فروردین چهارمین سالروز عروج ملکوتی پدر مهربان و نازنینم

حاج محمد اسماعیل شیرازی

روحش شاد و یاد و خاطرش همیشه زنده

—————————————————-

روز شش فروردین ، سایه از سر ما رفت

مهربان ترین بابا ، ناگه از بر ما رفت

دیدار خدایش رفت ، در گردش نوروزی

حیرت زده شد فامیل ، خیر البشر ما رفت

ما منتظرش بودیم ، تا نور دهد بر ما

تاریک شد و تیره  ، نور بصر ما رفت

آنکس که به ما دائم ، درس مهربانی داد

یکباره چه شد او را ، یار و یاور ما رفت

هرگز نرود یادش ، از لوح دل و جان ها

گرچه جسمش از پیشِ ، چشمان تر ما رفت

از طلعت زیبایش ، جسم و جان ما  زنده

خالی شده پشت ما ، زیرا پدر ما رفت

لبخند ملیح او ، غم از دل ما می بُرد

تا خنده یِ حق را دید ، آن بال و پر ما رفت

بر یاریِ محرومان ، او پیشقدم می شد

ای وای خدای من ، امدادگر ما رفت

هرجا خبری خوش بود ، از جانب بابا بود

هم دلخوشیِ ما هم ، آن خوش خبر ما رفت

هر جمع میان خود ، فرد برتری دارد

از میان جمع ما ، مرد برتر ما رفت  

این باغ گل زیبا ، پاک از علف هرزه

ای نسترن و نرگس ، نیلوفر ما رفت

تا بود به این دنیا ، غمخوار ضعیفان بود

آن پشت و پناه و آن ، یار و یاور ما رفت

چون ماهیِ در دریا ، غافل ز پدر بودیم

قدر او ندانستیم ، تا از نظر ما رفت

الطاف خداوندی ، جاری ز وجود او

این عنایت ویژه از برابر مارفت

آرامشِ او آرام ، طوفان بلا می کرد

طوفان بلا ماند و ،  نوح دگرِ ما رفت

یارب بده آرامِش ، بر روح بلند او

آن زاهد شبها و ، مرغ سحر ما رفت

اکبر شیرازی – ۵ فروردین ۱۳۹۲