مهربان ترین بابا

به مناسبت شش فروردین چهارمین سالروز عروج ملکوتی پدر مهربان و نازنینم

حاج محمد اسماعیل شیرازی

روحش شاد و یاد و خاطرش همیشه زنده

—————————————————-

روز شش فروردین ، سایه از سر ما رفت

مهربان ترین بابا ، ناگه از بر ما رفت

دیدار خدایش رفت ، در گردش نوروزی

حیرت زده شد فامیل ، خیر البشر ما رفت

ما منتظرش بودیم ، تا نور دهد بر ما

تاریک شد و تیره  ، نور بصر ما رفت

آنکس که به ما دائم ، درس مهربانی داد

یکباره چه شد او را ، یار و یاور ما رفت

هرگز نرود یادش ، از لوح دل و جان ها

گرچه جسمش از پیشِ ، چشمان تر ما رفت

از طلعت زیبایش ، جسم و جان ما  زنده

خالی شده پشت ما ، زیرا پدر ما رفت

لبخند ملیح او ، غم از دل ما می بُرد

تا خنده یِ حق را دید ، آن بال و پر ما رفت

بر یاریِ محرومان ، او پیشقدم می شد

ای وای خدای من ، امدادگر ما رفت

هرجا خبری خوش بود ، از جانب بابا بود

هم دلخوشیِ ما هم ، آن خوش خبر ما رفت

هر جمع میان خود ، فرد برتری دارد

از میان جمع ما ، مرد برتر ما رفت  

این باغ گل زیبا ، پاک از علف هرزه

ای نسترن و نرگس ، نیلوفر ما رفت

تا بود به این دنیا ، غمخوار ضعیفان بود

آن پشت و پناه و آن ، یار و یاور ما رفت

چون ماهیِ در دریا ، غافل ز پدر بودیم

قدر او ندانستیم ، تا از نظر ما رفت

الطاف خداوندی ، جاری ز وجود او

این عنایت ویژه از برابر مارفت

آرامشِ او آرام ، طوفان بلا می کرد

طوفان بلا ماند و ،  نوح دگرِ ما رفت

یارب بده آرامِش ، بر روح بلند او

آن زاهد شبها و ، مرغ سحر ما رفت

اکبر شیرازی – ۵ فروردین ۱۳۹۲

غزل شش ماهه

اکبر شیرازی

غزل شش ماهه گشته

خرداد ۲۵م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی ویرایش

جاتون خالی چند روزی رفته بودیم شهر زیبای شهرکرد در استان چهارمحال و بختیاری که شنیدم غزل رو برندن واکسیناسیون ۶ ماهگیشو زدن

دلم تنگ و اسیر کوه و دشته

ز دلتنگی به فکر بازگشته

به شهر کرد هستم گرم گردش

که گفتندم غزل شش ماهه گشته

=======

کند تب کودک شش ماهه ی من

زند آتش دل دیوانه ی من

زده چون واکسن شش ماهگی را

غزل این نازنین دردانه ی من

این شعر در تاریخ پنجشنبه, خرداد ۲۵م، ۱۳۹۱ ساعت ۶:۲۵ قبل از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.

ادامه نوشته

عاشق روی غزل

اکبر شیرازی

بت پرست

خرداد ۱۹م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

من عاشق و مست و بت پرستم

میخواره ام و باده پرستم

بیگانه ز خویشتن شدستم

چون عاشق روی غزلستم

این شعر در تاریخ جمعه, خرداد ۱۹م، ۱۳۹۱ ساعت ۲:۱۲ بعد از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.

۱۸ دیدگاه برای “بت پرست”

  1. مختاری مختاری می‌گه:

    ممنون از شما
    فعلی داریم در فارسی به نام : استن که بیشتر مصرف شعری دارد لذا فکر کن نگارش بیت آخر اینگونه است:
    چون عاشق روی غزل استم

    • اکبر شیرازی شیرازی می‌گه:

      سلام آقای مختاری عزیز
      با عرض معذرت از شما و همه ذوستان مدتی یه مسافرت چند روزه رفتم باعث شد با تاخیر جواب بدم.
      ضمن تشکر از شما بخاطر توضیح قشنگتون منظور من لز غزلستم دقیقا همان غزل استم بوده که مثلا در برای من است می گوییم برای منست
      با سپاس مجدد

  2. عسگر بهمن یار عسگر بهمن یار می‌گه:

    سلام آقای شیرازی !
    می بینم که باز…

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      سلام حاج عسگر
      می بینم که باز ….
      با عشوه و ناز ….
      غزل خانوم
      میخونه آواز ؟؟
      …..
      ممنون

  3. سید محمد می‌گه:

    آقای شیرازی!! این غزل چه میکنه!!!
    موفق باشید.

    پاسخ دادن
    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      سلام آسید محمد
      اما گل می زنه ها ….

  4. رضا کریمی رضا کریمی می‌گه:

    بابا بیاین کمک تا به داد این بابا بزرگ برسیم!!!
    از قول آقای شیرازی:
    من عاشق و مست و بت پرستم
    تسبیح فتاده از دو دستم
    سرچشمه شعر من غزل شد
    خم و قدح و سبو شکستم

    ما رو هم وسوسه می کنه بادوم بشکنیم ها!!!

    • سید محمد می‌گه:

      آقای کریمی!
      مردم از خنده …

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      سلام آقا رضا
      ممنون
      شعر شما خیلی قشنگ تر از شعر من شد
      خوش بحال نوه ی شما !!! انشالله

  5. الهه درخشان می‌گه:

    درود بر شما و خوش به حال غزل

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      سلام خانم درخشان
      از لطف شما ممنونم

  6. عیار عیار می‌گه:

    جناب شیرازی
    زیبا بود
    یاعلی

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      سلام آقا عیار عزیز
      زیبا نگاه شماست که زیبا بین هستید
      ممنون

  7. عباس حاکی می‌گه:

    لذت بردیم آقای شیرازی.

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      استاد عزیز سلام
      ممنون
      لطف شماست

  8. رضا فلاح می‌گه:

    سلام دوست من شعر زیبایی بود .. درود بر شما

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      آقا رضا سلام
      ممنونم از محبت شما
      سلامت باشید

  9. alireza می‌گه:

    ممنون میشم از شما اساتید گرامی که به وبلاگ من سر زده و در مورد اشعارم نظر دهید
    باشد که با لطف شما بزرگان ما نوپاها در زمینه شعر اندکی فراختر قدم بگذاریم
    با تشکر
    علیرضا سلطانی
    http://www.vaznebivazn.blogfa.com

دندان غزل

اکبر شیرازی

دندان غزل

خرداد ۱۶م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

دیزوز تلفن زدم گفتند غزل دندون در آورده

دلم لک زده برم ببینمش

افلاکیان و خاکیان

را جمله دل برده غزل

از بهر مشتاقان خود

یک هدیه آورده غزل

ای بابایی ای مامانی

ای عمه جون شادی کنید

زیرا که با لطف خدا

دندان در آورده غزل

این شعر در تاریخ سه شنبه, خرداد ۱۶م، ۱۳۹۱ ساعت ۹:۳۹ بعد از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

حال زار

اکبر شیرازی

حال زار

خرداد ۱۴م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی ویرایش

چند روزی است ندیدم غزلم را

بارالها تو ببین حالت زار وفشلم را

کام من تلخ ز دوری غزل می گردد

می شود شهد شکر تا که ببینم عسلم را

این شعر در تاریخ یکشنبه, خرداد ۱۴م، ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۴۴ قبل از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

وقتی که می آید غزل

اکبر شیرازی

وقتی که می آید غزل

خرداد ۷م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

دیده بینا میشود وقتی که می آید غزل

می شود با مقدم او زندگی همچون عسل

می رود ، دل می رود تنهای تنها می شوم

تا که می آید سرور و شادی آید در محل

ویرایش شعر

این شعر در تاریخ یکشنبه, خرداد ۷م، ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۴۵ بعد از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

من غلام غزلم

اکبر شیرازی

من غلام غزلم

اردیبهشت ۱۶م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی ویرایش

با اجازه مولانا!:

غزل شیرازی

من غلام غزلم غیر غزل هیچ مگو

پیش من جز سخن قند و عسل هیچ مگو

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو

قصه ای جز اَتَل و غیرِ مَتَل هیچ مگو

دوش دیوانه شدم در بغلم آمد و گفت

آغو آغون بابایی غیر بغل هیچ مگو

گفتم ای ماه ، من از دوری تو دلگیرم

گفت دلگیر نباش و به غزل هیچ مگو

من به گوشَت نوِهءِ ناز ، اِقامه خواندم

تو زخوبی شده ای ضربِ مَثَل هیچ مگو

ای نشسته به دل پیر وجوان همچون گل

تویی آن نوگل خندانِ محل هیچ مگو

گفتم این دختر خوشگل پری است یاکه بشر

زد ندا بهتر از آنهاست غزل هیچ مگو

این شعر در تاریخ شنبه, اردیبهشت ۱۶م، ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۴۵ بعد از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
او مرا باور نداشت…»
«بهار امسال، بی گل…


۱۲ دیدگاه برای “من غلام غزلم”

  1. عباس حاکی می‌گه:

    باشه اقای شیرازی … ما هم هیچ نمی گوییم.ولی
    از شعر شما تعریف که می توانیم بکنیم.
    احسن ….جالب بود

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      ممنونم استاد عزیز شما امر بفرمائید قربان

       
  2. مرتضی عباسی زاده می‌گه:

    جناب شیرازی سلام و احترام
    بسیار زیبا و دلنشین سرودید
    احسنت
    درود بر شما بزرگوار

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      استاد عباسی شرمنده میکنید
      من در برابر اشعار بسیار زیبای شما جسارت میکنم می نویسم و شما چه بزرگوارانه نگاه می کنید
      ممنونم

  3. داوود نکویی می‌گه:

    بسیار زیبا ….آفرین جناب شیرازی

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      ممنونم جناب نکوییه عزیز که من شعرای قشنگ شما و پدر بزرگوارتون رو دوس دار لطف داریدم

  4. رضا فلاح می‌گه:

    چه می کنه این غزل .. پیرمرد غزل گو احسنت ..

    ما زبان بسته و لالیم .. نمی گوییم هیچ .. پیرمرد…

    درود بر طبع روانت برادر گلم..

    • اکبر شیرازی شیرازی می‌گه:

      سلام آقارضا
      نداشتیما 

  5. الهه درخشان می‌گه:

    ماشا.. چقدر هم خوشگل هست دیگه دارم به غزل خانم حسادت میکنم که چنین پدربزرگی دارد
    درود بر شما جناب شیرازی

     
  6. اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

    خواهش میکنم سرکار خانم شما خیلی لطف دارید شاید برای همه معمولی باشد که هست ولی برای من ……. نه!

     
  7. رضا می‌گه:

    هم غزل دیدم وهم شعر غزل بشنیدم
    توغزل گفتی ودر سفتی ومن خندیدم

    خیلی قشنگ بود

    • اکبر شیرازی اکبر شیرازی می‌گه:

      به به آقا رضا چه عجب شعر گفتی!! ممنون
      آقا بیا شعراتو بنویس
      میدونی که ذکات العلم نشره

تولد من

اکبر شیرازی

من و رهی

اردیبهشت ۵م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

شعــــر رهــی و ذوق او طعـــنه به مشک ختن است

ببــــــین غزل های رهی مرهـــم هر جان و تن است

من عـــاشـــق رهی شدم چونکه غزل گوست رهی

روز تـــــــــــــــولد رهـی روز تولــــــد مــــن است

این شعر در تاریخ سه شنبه, اردیبهشت ۵م، ۱۳۹۱ ساعت ۴:۱۲ قبل از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

من هم غزل دارم

اکبر شیرازی

من هم غزل دارم

اردیبهشت ۱م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی ویرایش

کاش من هم چون هنرمندان توانی داشتم

در میان دوستان شعرگویم آشیانی داشتم

من غزل گو نیستم اما زالطاف خدای مهربان

یک غزل دارم که می ارزد به کل این جهان

این شعر در تاریخ جمعه, اردیبهشت ۱م، ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۱۸ قبل از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

آفتاب مهربانی ، مادر من

اکبر شیرازی

آفتاب مهربانی ، مادر من

فروردین ۲۷م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

آفتاب مهربانی

در زمستان

بر سر من

طلعتی ازآسمانها

گرم و تابان

دربرمن

در بهشتم گوئیا من

بی نیاز از

آرزوها (۱)

چونکه اینجا در کنارِ

من نشسته

مادر من

————

(۱) بجای آرزوها عالمینم بود که به پیشنهاد استاد خوبم آقای رحیمی اصلاحش کردم

این شعر در تاریخ یکشنبه, فروردین ۲۷م، ۱۳۹۱ ساعت ۶:۱۳ بعد از ظهر در دسته رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

دلتنگ و غریبم

اکبر شیرازی

دلتنگ و غریبم

فروردین ۲۶م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

چندی است غزل دور ز بابائیه خویش است

یارب نظری کن و ببین چه دل پریش است

زین دوری ناخواسته دلگیر شدم من

دلتنگ و غریبم و زمینگیر شدم من

اوضاع من اینگونه نه بر وفق مراد است

نه نور امیدی است به این دیده نه شاد است

ای کاش که دوری ز جهان رخت ببندد

تا عاشق درمانده به دلدار بخندد

ای ایزد یکتا مددی کن که ببینم غزلم را

آغوش بگیرم بزنم بوسه خورم من عسلم را

این شعر در تاریخ شنبه, فروردین ۲۶م، ۱۳۹۱ ساعت ۲:۳۷ بعد از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

برای غزلم

اکبر شیرازی

برای غزلم

فروردین ۲۲م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

هر وقت بهش زنگ میزنم گوشی رو می برن نزدیکش میگه آغــــون

عشق من غزل

***************

اسیر چشم تو منم

فدای تو جان و تنم

آغون بگو عزیزمن

من به تو زنگ می زنم!

این شعر در تاریخ سه شنبه, فروردین ۲۲م، ۱۳۹۱ ساعت ۳:۰۷ بعد از ظهر در دسته بدون دسته ‌بندی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته

در باره نوه ام غزل – ۱

اکبر شیرازی

در باره نوه ام غزل – ۱

فروردین ۱۸م، ۱۳۹۱ | شاعر: اکبر شیرازی

غزل کوچولو متولد آذرماه ۹۰ هست این شعر را با ایده از یکی از شعرای فکر کنم یمینی شریف برای او گفتم (با عرض معذرت بخاطر اشکالاتش)

غزل جان مهربان است

عزیز کودکان است

چه زیبا میگه آغون

غزل شیرین زبان است

غزل زیبا و خوش رو

چو ماه آسمان است

غزل امید بابا

غزل عشق مامان است

غزل روح مامانی

بابایی را چو جان است

غزل با عمه جانش

همیشه شادمان است

برای کل فامیل

غزل آرام جان است

زعالم هست برتر

غزل ، جان جهان است

نمی ترسد عزیزم

غزل یک پهلوان است

غزل ، خورشید آذر

غزل ، گل در خزان است

این شعر در تاریخ جمعه, فروردین ۱۸م، ۱۳۹۱ ساعت ۴:۱۵ بعد از ظهر در دسته غزل ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
ادامه نوشته