در باره نوه ام غزل – ۱
۱۰ دیدگاه برای “در باره نوه ام غزل – ۱”
-
ممنون خدا شما رو هم حفظ کنه و هم سلامت و شاد نگه داره
+ نوشته شده در جمعه هجدهم فروردین ۱۳۹۱ ساعت 19:14 توسط اکبر شیرازی
|
ممنون خدا شما رو هم حفظ کنه و هم سلامت و شاد نگه داره
چقدر خوبه آدم پدربزرگی داشته باشه که براش شعر بگه : )
زیبا بود.
قربانت ممنون
من هنوز به سن پدربزرگی نرسیدما :*
حاشا نکن برادر .. سن که مهم نیست .. پدربزرگی دیگه …خداوند کریم هم نوه ی عزیزتان را .. هم پدر و مادرش گرا میش را و هم شما برادر مهربانم را در سایه و پناه خویش محفوظ بدارد .. انشاالله..
شعر زیبایی بود..
ممنون از لطفت ولی کلمه پدربزرگ احساس پیری میاره من “بابایی” هستم برای غزل پسرم هم باباشه
درود بر عزیزجان ، شیرازی گرامی
بابا بزرگ شدی رفت برادر به قول رضا خان فلاح حاشا اثری ندارد.
اما بابا بزرگ گرامی دو تا شعرت رو برای غزل عزیز خواندم.
هم زیبا بود و هم از نظر ساختاری صحیح .
اما برای این نوع مضمون کمی سنگین است. اساسا” این سبک شعر برای این نوع مفاهیم. مناسب نیست.
تولد نوعی فضای شیرین کودکانه را می طلبد با کلمات و اشارات ساده و لطیف و فانتزی .
به این شعر توجه کنید.
پدر بزرگ
با صورتی مهربون
نشسته روی ایوون
از گل یاس و پونه
پدر بزرگ میخونه
می گه برای زری
قصه دیو و پری
قصه سنجاب و ماه
قورباغه توی چاه
حرفاش همیشه حرفه
موهاش برنگ برفه
دوستش دارم فراوون
با اون لبای خندون
در حقیقت ترانه بهترین سبک برای سرودن چنین موضوعاتیاست.
دعوت می کنم. اشعار کودکانه من را در همین سایت ملاحضه کنید.
البته بهترین نمونه نیست. اما می تواند راهنمایی ابتدایی باشد.
سایه ات بر سر خانواده به خصوص نوۀ شیرینت مستدام.
اما بعد. براتون (بابا بزرگ و غزل ) کتاب رویاهای کودکانه ام را ارسال نمودم.
امیدآنکه خوشتون بیاد
از اینکه کتاب برام فرستادی بینهایت ممنونم و افتخار میکنم که قابل دونستی شاد باشی و سربلند