تنها دلیل ما (شاعر: فاطمه جهانبازنژاد)


تنها دلیل ما  (به نقل از سایت غزلسرا www.ghazalsara.ir )
سروده شده مورخ: ۱۳۹۲/۰۷/۲۳ موضوع: امام زمان(عج),غزل شاعر: فاطمه جهانبازنژاد
یک گل بهار می‌شود اما بهار کو؟
چشم و دلی برای تماشای یار کو؟
سرهای بیدلان به گریبان غم دچار
در بلبشوی سرزنش آن سر به دار کو؟
گیرم که ماه و مهر و زمین و زمانه را
بر دوش خسته کشم؛ برگ و بار کو؟
وقتی که نامه‌های دلم چاه می‌شود
منهای نام و نان، نفسی اعتبار کو؟
تنها دلیل ماست که آدم شدیم و بس
تنها دلیل اوست که شب‌زنده‌دار کو؟
هی وعده‌های جمعه مرا پیش می‌برند
تلخی شنبه‌ها که دو پای فرار کو؟
فارغ ز خط و خال، پی تک خال مانده‌ام
از لب گذشت فرصت و چندین ویار کو؟
در لا به لای عهد و سمات غائبی هنوز
آقای جمکران! ته این انتظار کو؟

فاطمه جهانبازنژاد
شاعر- پژوهشگر- ویراستار- ارائه بيش از 20 مقاله در سمينارهاي علمي

Latest posts by فاطمه جهانبازنژاد (see all)
·         تنها دلیل ما - 2013/10/15
·         بوس قبل شام - 2013/10/11
·         وطن - 2013/09/30 ویرایش
عرفه →← خنده کُن………..
۹ نظر در 'تنها دلیل ما'
پیگیری دیدگاه‌ها توسط RSS
1.       ۱۳۹۲/۰۷/۲۳ در ۱۸:۴۴ (ویرایش)
فاطمه جهانبازنژاد
سرشار از حس بلوغ اولین بوسه ی خدا
پای آخرین سرو گلستان شب‌ گریه‌ها
اینگونه مرا بخوان
در این روایتِ آن خوابِ مغربی
که می‌نویسم: از عهد و سمات و حضرت باران
پشتِ هاشورِ نور
که دف ماه می‌زنم.
با مهر
فاطمه جهانبازنژاد
2.      ۱۳۹۲/۰۷/۲۳ در ۱۹:۴۶ (ویرایش)
عباس حاکی
سرکار خانم جهانباز تژاد گرامی – صاحب طبع روان و سر شاری هستید.دست مریزاد.در این غزل(=تنها دلیل ما) به گمانم هنگام نگارش اشتباهاتی روی داده است .
وزن این شعر برابر عروض سنتی چنین است:
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
و برابر عروض علمی :
مستفعلن مفاعل مستفعلن فعل
با تقطیع هجائی:
- – ل – / ل – ل ل/- – ل -/ل -
( – = هجای بلند / ل = هجای کوتاه )
در مصراع ۲ از بیت ۲
در مصراع ۲ از بیت ۳
در مصراع ۱ از بیت ۷
در مصراع ۱ ازبیت ۸
لطفا موارد فوق را برابر وزن عروضی آن تقطیع و مقایسه فرمایید.من یافتن موارد اشتباه را به عهده خودتان گذاشتم.
بر قرار باشید.
o        ۱۳۹۲/۰۷/۲۴ در ۱۵:۴۸ (ویرایش)
فاطمه جهانبازنژاد
درود بر پدر بزرگوار و استاد فرزانه جناب حاکی
ممنون از لطف شما و توضیحات جنابعالی و سایرین
.
بنده هم در اشکالات وزنی (نه اشتباه!!!) در چند مصرع این غزل
کاملا آگاهم
اما به عقیده ی بنده
آنقدر نیست که نخ نما باشد
با خوانشی مناسب و تسلط بر صحیح خواندن واژگان
به گوش نمی‌آید.
لازم به ذکر می‌بینم که عرض کنم
تحصیلات و فعالیت ادبی بنده در همین زمینه ادبیات است
و به عنوان یک منتقد ادبی
بالای بیست سمینار معتبر
مقاله اکسپت شده
ارائه داده‌ام.
منتهای مراتب اگر توجه می‌نمودید در ابتدا عرض کردم
این شعر بنده مربوط به چند سال قبل می‌شود و آن هم
روایتی است از آن خوابِ مغربی از عهد و سمات و حضرت باران
برایم مقدس است
و هرگز کلمات آن را تغییر نخواهم داد (آنهم دلایلی خاص دارد)
بعضی از اشعار لازم است همانگونه که در ابتدای سرایش بر صفحه جاری شدند بمانند
و این دیدگاه و عقیده شخصی بنده است و
توضیحی بر آن لازم نمی‌بینم که بخواهم شرح دهم
که هرگونه توضیح
حدیث نفس است و باطل.
.
اگر لازم به آموزش و درخواست نقد بود اعلام می‌نمودم
(از طرفی / نیاز به به به چه چه های کاذب هم نمی‌بینم)
لطفا
نکات آموزش خود را
در پستی جداگانه (تحت آموزش عروض و قافیه)
جهت یادگیری دوستان بگذارید
نه اینکه در این صفحه
شعری که برایم قابل احترام و عزیز است
را اینگونه به دفتر نقادی خود سیاه کنید
.
با مهر
فاطمه جهانبازنژاد
o        ۱۳۹۲/۰۷/۲۴ در ۱۵:۴۹ (ویرایش)
فاطمه جهانبازنژاد
در ضمن پدر بزرگ اندیش
اشتباه وزنی صحیح نمی باشد بهتر است بنویسید: اشکال وزنی!!!!
که آنهم توضیح دادم
و کاش به تأویل پانویس توجه می‌داشتید .
.
در ضمن
در نقد نوین و مورد تأیید اساتید مطرح ادبیات
اشتباه
آن است که در اشعار
ردپای کهن را به طرز نادرست استفاده نمود
به شرحی دیگر
استفاده نادرست و نابجا از آرکائیک بدون توجه به ساختار و محتوا و مضمون.
.
3.     ۱۳۹۲/۰۷/۲۳ در ۲۳:۳۶ (ویرایش)
رعنا امیریان
با اجازه فاطمه عزیز..
در خانه تو این کامنت را میگذارم
( دوستان عزیزم! استادان ارزشمندی چون استاد حاکی که وقت گرانبهایشان را صرف تدریس برای بنده و عزیزان دیگر میکنند ارزش فوق العاده ای برای کلبه دارند و حذف کامنتی که برای رفع ایراد اشعار میگذارند جفایی در حق کسانیست که از لحظه لحظه ی کلاس استاد نهایت بهره را می برند. بنابرین شاعرانی که رضایت به نظر منتقدان عزیز ندارند صراحتا اعلام نمایند تا حذف کامنت موجبات ناراحتی استادان ارزشمند را فراهم نکند)
از همه دوستانم که چون جان عزیزشان میدارم ممنونم. و از فاطمه عزیز که خانه اش را با کامنتم اشغال کردم پوزش می طلبم.پایدار باشید
o        ۱۳۹۲/۰۷/۲۴ در ۱۳:۲۴ (ویرایش)
فاطمه جهانبازنژاد
رعنای گرامی
بنده مایل نیستم صفحه شعرم اعلامیه و اطلاع رسانی و هواداری و هرچه میخواهی دلش را بگذاری
گردد
لطفا
اینگونه کامنتهایت را در پستی جداگانه بنگار و از صفحه بنده حذف کن
4.     ۱۳۹۲/۰۷/۲۴ در ۰۹:۱۵ (ویرایش)
رضا کریمی
سلام ودرود بر شما بانوی گرامی؛
عید قربان بر شما مبارک باد
سروده بسیار زیبایی است. احسنت.
مصرع دوم بیت دوم به نظر صحیح است (در بل ب شو / ی سر ز ن / شان سر ب دا / ر کو) ( در بل ب / شو ی سر ز / ن شان سر ب / دا ر کو)ولی سایر موارد همانگونه که جناب استاد حاکی اشاره فرمودند، نیازمند تصحیح است. مجددا تأکید می کنم که ارائه این نظرات صرفا جنبه آموزشی دارد و ذره ای از احترام ما به طبع روان و احساسات زیبای شاعرانه شما نخواهد کاست.
در پناه خداوند متعال باشید.
البته این بار دوم است که این دیدگاه را می نویسم و نمیدانم چرا نوشته های روز قبل پاک شده اند.
o        ۱۳۹۲/۰۷/۲۴ در ۱۳:۲۱ (ویرایش)
فاطمه جهانبازنژاد
جناب رضا کریمی
دیدگاه جناب عالی را تازه رؤیت نمودم و حذف آن کار بنده نبود!
منتها پاسخ شما را در پاسخ پدر بزرگوارم جناب حاکی داده ام
.
اگر به آموزش نیازی بود و نقد
در پای شعر
اعلام مینمودم
.
اگر پانویس شعرم را میخواندید و به تأویل آگاه بودید
در می یافتید این شعر مربوط به یک خواب مغربی است و مال سالهای قبل است
و به عمد
دلم نمیخواهد نحوه ی چیدمانش را به هم بزنم.
.
و گرنه
قصد خودنمایی و ابراز وجود نیست
اما بنده
شاگردان زیادی در شعر و ادب دارم هرچند هنوز هم شاگردی می‌کنم در کلام بزرگان و درسها می‌آموزم.
این کامنت صرفا جهت یادآوری است که علت اینکه چیدمان برخی کلمات را دستکاری ننموده ام
چه بوده.
باقی اقوال
حدیث نفس است و
والسلام
5.     ۱۳۹۲/۰۷/۲۴ در ۱۵:۰۷ (ویرایش)
اکبر شیرازی
درود بر استاد گرانقدر سرکار فاطمه خانم جهانبازنژاد و استاد ارجمند و گرامی جناب آقای حاکی عزیز
این اشکال شاید به ما بر میگردد که از قبل اعلام نکرده بودیم و یا به دوستان که حوصله ی دقت در قابلیتهای سایت را نکرده اند . ضمن اینکه برای تمامی عزیزان احترام قائلیم و جای تک تک بزرگواران بر چشم ماست ، به استحضار می رسانیم:
۱- بخش مقالات و اطلاعیه ها و نثرهای ادبی و آموزشی در سایت تفکیک شده
۲- هر کس هر مطلبی در سایت قرار می دهد می تواند قبل از انتشار ، در زیر متنی که نوشته است به بخش
گفت‌و‌گو‌ها رفته و علامت تیک را از کنار هر یک از موارد زیر بردارد تا دیگر برای آن مطلب یادداشتی گذاشته نشود .
پذیرفتن بازتاب برای این برگه.
انشاالله این موضوع را بصورت رسمی اعلام خواهیم کرد.
۳- میمنت و مبارکی عید سعید قربان و عید بزرگ ولایت مولا غدیر خم ، بهانه خوبی است برای تحلیف قلوب و خوش بینی ها و رفع سوء تفاهمات
باقی بقایتان
جانم فدایتان

بوس قبل شام(مناظرات من وفاطمه جهانبازنژاد)-بخش1-شعر اصلی

چندی پیش بانوی فرهیحته و ادیب سرکار خانم فاطمه جهانباز نژاد در سایت غزلسرا عضو شده و به فعالیت پرداختند که نور امیدی در دل ما روشن شد که این بانوی بزرگوار در هدایت این سایت ما را یاری خواهند کرد که متاسفانه با دسیسه های کودکانه ای ایشان را رنجاندند و ایشان از غزلسرا کوچ کردند . در طول مدتی که در غزلسرا بودند یک مناظره جالبی در زیر یکی از اشعار ایشان بصورت اتفاقی بین بنده و ایشان در گرفت که بدلیل حذف آنها در آنجا بعنوان یادگاری نگهداشته و در اینجا منتشر میکنم :

ابتدا شعر زیبای ایشان به نام بوس قبل از شام را می آورم و اولین جواب من به ایشان

و هر کدام از این مناظرات را در یک ژست جداگانه خواهم گذاشت :

بوس قبل شام ۱۹مهر۱۳۹۲ شاعر: فاطمه جهانبازنژاد

واسه اون چشمای شرقی، یه سبد بهار میارم

وسط یه شعر تازه، سه تا بوسه جا میذارم

فاصله هرچی که باشه رو لبم زودی میشینی

پای اون درخت سیب‌ ات، حس دستامو می‌کارم

حس دستام کمی ساده س: عین یه بچّه ی لوسه

سرشُ میذاره آروم تا که شونه‌تُ ببوسه

تو ببخش اگه یه وقتی بوسه‌هاشُ جا گذاشته

لای بوس قبل شام ِ دوستیای خاله خرسه

دل پیاده میشه آخر وسط ریلای آهن

مث گوسفندای زخمی/ یه قطار ِخون / دلِ من

بالای تخت قطاری هنوزم می‌پری آروم

خبر از پایین نداری توی این روزای روشن

خون همه متنُُ گرفته تو هنوز حاشیه‌داری!

چشامُ بستم که شاید رفتنم رو تاب بیاری

نگران نباش عزیزم، واسه ابرا آبرو باش

آخه شاید فرجی شه سهمی از چشات بذاری

همه جا تاریکه اما هق هق ات ته نکشیده

ستون روزنامه / دیروز / خبرای برگزیده:

حاجی/ لک لک شده از بس لای چنگولای گرگش

شهوتِ قایق و قافِ یه پرنده پر کشیده

سر ِ تو به درد اوردم توی لب‌خونی مرجان

لا به لای واژه‌هایی که مث خودم یه تنهان

جا بذار دوباره بازم منو توی شهر دریا

وسط ستاره‌هایی که همش تو کف دریان

قصّه از اونجا شروع شد که دلم هواتو کرده

هوای پاییز اینجا بدون چشات چه سرده

پنهونی پشت نقاب هالووین .. هل شدی اما

طوطی داش آکل اینجا گم شده، پی ات میگرده

خوش به سعادتت امام محل

خوش به سعادتت امام محل

منتشر شده مورخ: ۱۳۹۲/۰۱/۱۵ شاعر:

آخرین عکس حجت الاسلام غفوری (روحانی سمت راست) که در آخرین جمعه سال ۹۱ هنگام دعای ندبه در مسجد ولیعصر (عج) گرفته شده است .

بنابرنظر مرحوم غفوری هر سال آخرین جمعه سال دعای ندبه به میزبانی ایشان در مسجد ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف برگزار می شد . ایشان در روز جمعه 8فروردین۹۲ پس از بازگشت از کوه (طبق روال همیشه جمعه هایش که بعداز نماز صبح به اتفاق نمازگزاران می رفت) بدون کمترین سابقه بیماری و پزشکی ، احساس ناراحتی کرده و پس از مراجعه به درمانگاه و گرفتن دارو در کمتر از یکساعت جان به جان آفرین تسلیم می نمایند. روحش شاد

حجت الاسلام غفوری چرا
بال گشودی تو به دیگر سرا
از این جهان چه ناگهان بریدی
چه زود در نزد حق آرمیدی
مسجدیان مات از این رفتنت
پرزدن و به دوست پیوستنت
خوش به سعادتت امام محل
که فاطمیه برسیدت اجل
عنایتی شد که برفتی تو زود
به سفره ی بانوی بازو کبود؟
اهل محل غمزده در عزایت
ناله کنان اشک فشان برایت
ای که به حالات خوش و معنوی
بهر ملاقات خدا می روی
سلام ما را برسان به زهرا
شفاعت آل نبی گوارا

اکبر شیرازی – ۱۴ فروردین ۱۳۹۲

——————–

حاج آقا غفوری امام جماعت محترم و مرحوم مسجد ولی عصر (عج) فردی بی ریا و مردمی و بی ادعا بود که دلسوزانه از هیچ کوششی در جهت اعتلای کلمه ی حق فروگذار نمی کرد . این مرد بزرگ در هنگامی که پدر اینجانب از دنیا رفته بود درست در ایام تعطیلات نوروز که مراسمی برایش می خواستیم بگیریم و به هر کسی برای سخنرانی مراسم مراجعه کردیم یا مسافرت بود یا میهمان داشت و یا درگیر ایام عید بود ، بدون کوچکترین درنگی پذیرفت و از ایام عید و استراحت خود زد و بدون چشمداشتی فقط برای خدا در مراسم سخنرانی کرد و اتفاقا سخنرانی ایشان مورد استقبال مدعوین قرار گرفت . این شعر را بنا بر احساس دین که به ایشان داشتم گفته و برای دعوت این هفته دعای ندبه ارسال نمودم . روحش شاد و جایگاهش در بارگاه الهی رفیع باد .

مهربان ترین بابا

به مناسبت شش فروردین چهارمین سالروز عروج ملکوتی پدر مهربان و نازنینم

حاج محمد اسماعیل شیرازی

روحش شاد و یاد و خاطرش همیشه زنده

—————————————————-

روز شش فروردین ، سایه از سر ما رفت

مهربان ترین بابا ، ناگه از بر ما رفت

دیدار خدایش رفت ، در گردش نوروزی

حیرت زده شد فامیل ، خیر البشر ما رفت

ما منتظرش بودیم ، تا نور دهد بر ما

تاریک شد و تیره  ، نور بصر ما رفت

آنکس که به ما دائم ، درس مهربانی داد

یکباره چه شد او را ، یار و یاور ما رفت

هرگز نرود یادش ، از لوح دل و جان ها

گرچه جسمش از پیشِ ، چشمان تر ما رفت

از طلعت زیبایش ، جسم و جان ما  زنده

خالی شده پشت ما ، زیرا پدر ما رفت

لبخند ملیح او ، غم از دل ما می بُرد

تا خنده یِ حق را دید ، آن بال و پر ما رفت

بر یاریِ محرومان ، او پیشقدم می شد

ای وای خدای من ، امدادگر ما رفت

هرجا خبری خوش بود ، از جانب بابا بود

هم دلخوشیِ ما هم ، آن خوش خبر ما رفت

هر جمع میان خود ، فرد برتری دارد

از میان جمع ما ، مرد برتر ما رفت  

این باغ گل زیبا ، پاک از علف هرزه

ای نسترن و نرگس ، نیلوفر ما رفت

تا بود به این دنیا ، غمخوار ضعیفان بود

آن پشت و پناه و آن ، یار و یاور ما رفت

چون ماهیِ در دریا ، غافل ز پدر بودیم

قدر او ندانستیم ، تا از نظر ما رفت

الطاف خداوندی ، جاری ز وجود او

این عنایت ویژه از برابر مارفت

آرامشِ او آرام ، طوفان بلا می کرد

طوفان بلا ماند و ،  نوح دگرِ ما رفت

یارب بده آرامِش ، بر روح بلند او

آن زاهد شبها و ، مرغ سحر ما رفت

اکبر شیرازی – ۵ فروردین ۱۳۹۲

همدل و همراه من (تقدیم به همسر فداکارم)

همدل و همراه من (تقدیم به همسر فداکارم)

سروده شده مورخ: ۱۶/بهمن/۱۳۹۱            شاعر: اکبر شیرازی

همدل و همراه من در سختی و درماندگی

شد برایم همدمی در منتهای سادگی

کم توقع ، بی ریا و پاکدامن هست او

می دهد بردیگران اودرس از افتادگی

می کشد بر دوش خود سنگینیِ هرکار را

چیست این ایثار جز یک چشمه از دلدادگی

تکیه بر پای توانای خودش همواره کرد

داد بر فرزندهایم درسی از آزادگی

همچو زینب در زمان جنگ با من بود او

درنبرد از یُمنِ او من غرق در آمادگی

از خدا خواهم که پاداشی نکو بر او دهد

در تمام عمر باشد ایمن از واماندگی

 

برای مطالعه ی ۲۹ نظر ارائه شده اینجا کلیک کنید

ادامه نوشته

هزینه برای توهین به خودمان

http://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gifhttp://www.iranvij.ir/upload/images_bahman/01393463751002895251.gif

طبق آمار بانک جهاني در سال 2008 درآمد کشور عربستان

 از توريسم يا به زبان ساده خانه کعبه معادل

 مبلغ 29.865.000.000 دلار

 يا قريب سي ميليارد دلار بوده است .

زائرين ايراني که به صورت تمتع و يا عمره در همان سال

 به مکه رفته اند 1.937.000 نفر بوده اند که مجموعا

 مبلغ 4.879.000.000 دلار

 يا به عبارتي قريب به مبلغ پنج ميليارد دلار درآمد

 تقديم اقتصاد پادشاهان عربستان کرده اند و

 در ميان تمام کشورهاي اسلامي مقام اول را به خود اختصاص داده اند . 

نظر به اينکه هواپيمائي جمهوري اسلامي قدرت جابجائي

 اين همه زائر را نداشته است شرکت هواپيمائي عربستان

 قريب به 54 درصد از زائران ايراني را به خود اختصاص داده است .

طبق گزارش مقامات ديپلماتيک ايران در سال 2008 
ماموران

 کشور عربستان بدترين و توهين آميز ترين رفتار را

 با زوار ايراني داشته اند و ايران از لحاظ توهين ماموران عربستان

 مقام اول را به خود اختصاص داده است . 

علماي عربستان در همان سال فتوایی صادر کرده اند که

 ايرانيان شيعه کافر هستند .

طبق يک گزارش ديپلماتيک ديگر زائران ايراني ناخواسته ترين و

 منفورترين خارجي ها در عربستان محسوب مي شده اند .


با يک حساب سرانگشتي به وسيله 
پولي که ايرانيان

 سالانه به عربستان تقديم مي کنند مي توان

 تعداد 170.000 مسکن روستائي احداث کرد .

 

يا مي توان 714.286 فرصت شغلي کشاورزي

 يا 200.000 فرصت شغلي صنعتي براي جوانان ايجاد کرد .

 

يا مي توان 10.000.000.000 متر مربع ساختمان مدرسه و

 ورزشي در کشور ايجاد کرد .

 

يا مي توان با پول حجاج دو سال ، يک پالايشگاه سوپر مدرن

 با ظرفيت 75000 بشکه احداث کرد .

 

يا با پول پنج سال حجاج ، مي توان ايران را

 به صادر کننده بنزين مبدل ساخت و

 ديگر براي واردات بنزين محتاج اعراب نبود .

اما افسوس که با پول حجاج ايراني قمارخانه هاي فرانسه

 توسط شاهزادگان عربستان که انحصار بيزنس حج را

 در اختيار دارند آباد مي شود ... و تا رسيدن ايرانيان مسلمان به مرحله

 فکرکردن در بهينه هزينه کردن پول براي نزديکي به خدا

 راه بسيار درازي در پيش است .

 

دیدن همیشه خوب است

خواه دیدن آن زیبا یی ها باشد

خواه دیدن این زیبایی ها

 

شاید کلاسی که ما در آن درس می خوانیم از این هم

 ویران تر باشد .

http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/79258974598735390993.jpg
 


شاید پای پوشی که با آن می خواهیم در صراط مستقیم

 قدم بر داریم از این هم کهنه تر باشد .

http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/58478149997097323929.jpg

 

شاید آب گوارایی که می نوشیم از این هم کثیف تر باشد .


http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/41550793072711616405.jpg

 

شاید باری که بر دوشمان است از این هم سنگین تر باشد .

 

http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/51080168764569396708.jpg

 


شاید
 صفای کودکیمان را اینجا ، جا گذاشته ایم .

 

http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/89592592942168770371.jpg
 


شاید
 خانه آخرتمان از این بدتر است .

http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/25477507409636880634.jpg
 


شاید
 مردم نتوانند از پشت شیشه های غبار گرفته ی

 ماشین هایشان ، زیبایی و طراوت نوجوانیمان را ببینند .

 

http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/93523898916616123931.jpg



شاید
 آنچه در دنیا می جستیم از این هم بی ارزش تر بود .

 
http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/81081007714957647862.jpg
 


و
 شاید کودکی و پیریمان را اندوهی چنین فرا گرفته باشد .

 

http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/27025378780142989630.jpg



چشمها
 را باید شست

 

http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/06159383158379571274.jpg
 

دل خوش از آنيم که حج مي رويم

غافل از آنيم که کج مي رويم

 

کعبه به ديدار خدا مي رويم

او که همينجاست کجا مي رويم

 

حج به خدا جز به دل پاک نيست
شستن غم از دل غمناک نيست

 

دين که به تسبيح و سر و ريش نيست
هرکه علي گفت که درويش نيست

 

صبح به صبح در پي مکر و فريب 
شب همه شب گريه و امن
یجيب

http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/21911534182424431322.jpg

 
 
http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/85820244329555311078.jpg
 
 
http://www.iranvij.ir/upload/images_aban91/67704930319092854163.jpg

 

 

با تشکر از توجه شما

مدیر گلعذاران

این دوست من بود به دنیا

سلام

ای دوست من سلام ای نصر الله

با معرفتی همیشه ، ماشا الله

سی سال از آن زمان گذشته

یک عمر ، به باد رفته اینجا، والله

------------ -

تو رفتی و بال و پر گشودی

دل را ز غبار غم زدودی

من در پس روزگار ماندم

آن کس که برنده شد تو بودی

--------- -

در سال هزار و سیصد و شصت

گشتی ز شراب عشق سرمست

تا آمدم و به خود بجنبم

رخت از دل من یاد تو بربست

-------------- -

سی سال از آن زمان گذشته

زنگار به قلبمان نشسته

ای کاش دوباره باز می گشت

آن دوره ی پر شور و خجسته

----------- -

روزی که تو قصد جبهه کردی

گفتی که تو عازم نبردی

عکسی ز خودت گرفته بودی

جدی و پر از نشانِ مردی

-------------- =

شهید نصرالله پازوکی

بنگر تو به عکس خویش اکنون

عکسی که مرا نموده مجنون

گفتم که به یادگاری اش ده

قبل از سفرت به آتش و خون

--------------=

این عکس برای من عزیز است

زیرا که چنین خاطره خیز است

گفتم که تبرکش کن ای دوست

ناجیِّ من این به رستخیز است

--------------=

گفتم که منور است رویت

من مست شدم ز عطر و بویت

اینبار اگر به جبهه رفتی

یک باره رسی به آرزویت

----------------- =

خدیدی و یک جمله نوشتی

گفتی به من عازم بهشتی

این عکس به یادگار نزدت

شاید که رهاندت ز زشتی

=======-

گفتم به توچون شهید گردی

از عشق و جنون و پایمردی

گویم به همه که ایهاالناس

دارم به دلم غصه و دردی

------------=

این دوست من بود به دنیا

پرواز کنان رفته از اینجا

از جام میِ الست نوشید

مهمان شده در عالم بالا

========-

ما غرق تعلقات هستیم

بار سفر خویش نبستیم

دست از سرما ، عروس دنیا

بردار که ما باده پرستیم

======-

ای دوست که بی  حاشیه رفتی

با نقشه ای  از آتیه رفتی

در حاشیه ها ردیف مائیم

خوش باش که بی قافیه رفتی

---------- -

اکنون تو بیا مرا بیاد آر

اینگونه مرا به خویش مگذار

آلوده  شدم به دار دنیا

گویا که خود آویخته ام دار

-------------=

گه گاه بیا و دستمان گیر

وا بسته شدیم و پایمان گیر

سرگشته شدیم و مات و حیران

در بین زمین و آسمان گیر

--------------------=

انگیزه ی ما ز زنده بودن

زنگار از این خانه زدودن

یا رفتن از این جهان فانی

یا خاطره را پاک نمودن

=========-

قربانت

اکبر

داستان غزلسرا و سیمین ساق

داستان غزلسرا و سیمین ساق

آذر ۹م، ۱۳۹۱ (7 ساعت پیش) | شاعر: اکبر شیرازی
با سلام خدمت تمامی دوستان و شاعران عزیز در سیمین ساق که از جان دوست تر دارمشان ، از آنجا که صحبتهای پراکنده ای در خصوص بعضی مسائل شده بود تصمیم گرفتم کل جریان را بصورت داستانی به شعر برایتان توضیح دهم . از اطاله کلام خودداری می کنم و بقیه صحبتها را به شعر می گویم. از اینکه شعر طولانی است عذر خواهی می کنم ولی به نظرم خالی از لطف نباشد و بخاطر جذابیت یا کنجکاوی تا انتها همراهیش کنید :

سال ۹۰ گذشته و بهار نو آمده بود

کسی به سایتهای من تصادفی سر زده بود

شعر مرا خوانده و یک نظر درآن نوشته بود

مرا به یک محفل شعر ، دعوتم نموده بود

——— -

از سر کنجکاوی و ، کسب خبر هم شده بود

سری زدم به سایتشان چه خوب و صاف و ساده بود

که بازدید پس بدم چرا که از یک طرفم

دعوت او برای من سفارشی رسیده بود

———— -

عضو شدم به باغ گل ، نسترن و اقاقیا

محفل شعر و دوستی ، نه جمع زشت اَشقیا

پیام داده شد به من از سر صدق و باصفا

خوش آمدی اکبر آقا به جمع سیمین ساقیا

———— -

جزء به جزء اگر بگم قصه دراز می شود

سفره ی پر راز دلم ز غصه باز می شود

فقط کمی بگویم و جمع کنم قصیده را

مفید و مختصر شود که چاره ساز می شود

————- -

شعر و غزل سرودم و حرف هم از غزل زدم

تلخی روزگار شد ، دست چو بر عسل زدم (شد به معنی رفت)

شاد و “ملول گشتمی از نفس فرشتگان”

محبت وعشق و صفا طبق طبق بغل زدم

—————- -

اسم ز کس نمی برم چونکه عزیزند همه

از حسد و کبر و تملق بگریزند همه

دوستشان بدارم و امیدوارم که زدل

غبارِ بی توجهی دور بریزند همه

————— -

پس از گذشتِ مدتی برای اشعار خودم

شاهد یک محبتی ز سوی یک یار شدم

ضمن جوابهای خود به جمع خویش خواندمش

صاحب یک همدل و انگیزه به یکبار شدم

————- -

شکوفه کرد طبع من گل چو بیامد به چمن

بداهه های ما دو تا شد برکات انجمن

شعر و مناظرات ما شور پراکند و صفا

به جمع دوستان همه داخل و خارج از وطن

—————– -

بنا به علتی مهم به احترام دوستان

شروع کردم به هَرَس به باغ شعر بوستان

یک سرو سامان بدهم به شعرهای دفترم

جدا کنم زرد و سیاه ، ازین سفید پوستان

————- -

میان کار ظاهراً مدیر سایت خسته شد

روح لطیف و شاعرم به ناگهان شکسته شد

به قول استاد بزرگ سوء تفاهم شده بود

ولی به استناد آن دسترسیم بسته شد

————– -

دفتر شعر من کنون خراب و ناقص شده بود

میان جمع شاعران عجیب و شاخص شده بود

کسی توجهی نکرد به حرف صادقانه ام

دلم تو گویی که دگر ز غصه خالص شده بود

==========-

ز رهبران سایت ، من ، سائلِ تصمیم شدم

ولی به دست دوستان یکسره تحریم شدم

به رغم قول و حرفها زنگ دگر نزد کسی

حذف زدفتر شدم و پاک ز تقویم شدم

=============-

به اعتبار حرفشان به دوستان زنگ زدم

منتظر خبر شدم به آرزو چنگ زدم

به اشتیاق دیدن هم نفسانم شدم و

در دل خود چه سازها خوب و خوش آهنگ زدم

———————-

در شب شعر اصفهان راه مرا نداده اند

به جمع بلبلان مرا به اصفهان نخوانده اند

دوست ز جان دارمشان اگرچه لایق نَبُدَم

سلام من به دلبران بگو بگو رسانده اند؟

——————=

شرم ز روی ماهتان حرف زیاد می زنم

دم ز رفاقت بزنم حرف زِ یاد می زنم

کم نشود ارادتم به تک تک هم نفسان

ببین بیان عشق را چگونه داد می زنم

=========-

در این فضای سایبری حرف ز فرهنگ زدن

به روی زشت جهل ها پنجه زدن چنگ زدن

با مدد شعر و ادب رواج شعر و شاعری

بسی بود قشنگ تر که دشمنان سنگ زدن

—————–=

همین نگاه شد که ما بانیِ این کار شدیم

فکر تولد غزلسرا دات آی آر شدیم

تا که کنیم خدمتی به ساحت شعر و ادب

بدون چشم داشتی ، وارد بازار شدیم

این شعر در تاریخ پنجشنبه, آذر ۹م، ۱۳۹۱ (7 ساعت پیش) ساعت ۸:۳۴ قبل از ظهر (7 ساعت پیش) در دسته ترکیب بند، رباعی ارسال شده است. شما می توانید دیدگاهتان را بنویسید.
 
ادامه نوشته

خدا نزدیکتر هست

امید و آرزو

بنده ی پر درد منم مونس و همدرد تويي

آتش قلب زخمی ام آنکه کند سرد تویی

زار ، منم ، خسته ، منم ، با دل بشکسته منم

آنکه اميد و آرزو ، هدیه به من کرد تويي