سلام

بعضی چیزا هست که آدم روزمره باهاشون سروکار داره ولی دقت بهشون نمیکنه

مثلا خیلی پیش اومده که توی ماشین در حال حرکت باشیم و به یک نقطه دور

خیره بشیم و فکر کنیم اوووووه چقدر دوره .... و بریم تو فکر که چقدر طول میکشه

بهش برسیم ..... بعدش میرسیم و ازش دور میشیم و همونطور از پشت سر ریز میشه

تا محو میشه و بعدش با گذشت زمان کلا فراموش میشه .....

وقتی داریم میریم کوه هرچی میریم بالا نمیرسیم و فکر میکنیم چقدر زیاده مسیرش

خسته میشیم ولی بالاخره میرسیم و برمیگردیم و زمان میگذره اگه فراموش نکنیم

میشه جزو خاطراتمون ......

راست راستی اینی که داره به همین سرعت میگذره عمر ماست ؟؟؟؟؟؟؟

چهل سال پیش کجا بودیم ؟ چهل سال دیگه کجا هستیم ؟؟؟؟؟؟؟

به چی فکر میکنیم ؟ به کجا میخواهیم برسیم ؟

منی که اصلا فکر نمیکردم باشم و نبود بابا رو ببینم .....

با چه سرعتی داره زمان از دست دادنش دور میشه ....

دنیای بی رحم و بی وفایی که به یک تار مو بنده و از دست میره

ارزشش رو داره که دلی رو از خودمون برنجونیم ؟؟؟؟؟؟

خوش بحالت بابای نازنین که همه درد و رنجها رو بجان خریدی

ولی دلی رو از خودت نرنجوندی .......

باباجون دنیا گذشت ..... با همه پستی و بلندی هاش

ولی اونی که باقی موند خاطرات زیبا و فراموش نشدنی از تو

بچه بدی هستم که نمیای به خوابم؟

بیا و هرچی دوس داری بهم بگو

بیا و خبرای تازه برام بیار

بیا و کمکم کن تا خوب بشم

اجازه بگیر گاه گاهی سر بزن

کمک کن تا هنوز نیومدم پیشت خوب بشم

از خدا بخواه با شرمندگی پیشت نیام

دوستت دارم بابای عزیز تر از جان

برای من تو همیشه زنده ای ...